مصاحبه با ولادیمیر کرامنیک در ساعت 14:55 ، بعد از تبادل نظرهای مختلف دیگران در مورد مسابقات نامزدی در لندن، انجام شد. پیتر ژدانف که مدیر سایت pogonina.com است در مورد این مصاحبه نوشت: « این مصاحبه به نظرمان فوق العاده جالب آمد و آن را از روسی به انگلیسی ترجمه نمودیم ». او می افزاید: « صادقانه بگویم یکی از بهترین مصاحبه هایی است که در زندگی ام دیدهام ». پیتر لطف کرده و به ما (ChessBase) اجازه داده که از ترجمه اش استفاده کنیم.
چرا ولادیمیر، آخرین بازی نامزدی را باخت؟ آیا کرامنیک، کارلسن را بهترین بازیکن جهان می داند؟ به نظر او (کرامنیک) شانس آناند برای حفظ عنوان اش چه قدر است؟ مگنوس و ویشی باید در چه زمینه هایی کار کنند تا به موفقیت برسند؟ نظر او در مورد شروع بازیهای تدارکاتی کاسپارف چیست؟ آیا قهرمان اسبق جهان [کرامنیک] در رقابت بعدی قهرمانی جهان حضور خواهد داشت؟ همه ی اینها و بسیاری ناگفته های دیگر در ذیل خواهند آمد.
مارینا ماکاریچوا (م.م) : رقابتها به پایان رسید و افکار عمومی قدری نا امیدست؛ از اینکه شما بهترین عملکرد را داشتید، اما دور نهایی با حوادث تلخاش پیش آمد. چه اتفاقی افتاد؟
ولادیمیر کرامنیک (و.ک) : البته، خسته و نا امید هستم. خیلی نزدیک بودم. به هر صورت معتقدم که هم من و هم کارلسن استحقاق پیروزی در این رقابت را داشتیم، اما مسلماً فقط یک نفر میتواند مقام نخست باشد. به همین جهت میتوانم بگویم در این مورد، کمی بدشانسی آوردم. در دور آخر، من حتی قبل از شروع بازی در موقعیت دشواری بودم چون شانس مگنوس در دور ماقبل آخر [در مقابل رجبوف] گرفته بود و به پیروزی رسیده بود. در صورت تساوی امتیازها، یکی از روشهای پوئن شکنی به نفع من بود و یکی به نفع مگنوس. متأسفانه پوئن شکنی "او" طبق چیزی که مقررات مسابقه میگوید، مهمتر بود، حال آنکه غالباً ملاک عمل، عکس اینست. اتفاقی که افتاد این بود، کاملاً مربوط به شانس و تصادف. در واقع او نیم امتیاز از من° جلوتر بود. مقدار عددی امتیازمان برابر بود ولی او در عمل، نیم امتیاز از من در دور آخر، بیشتر داشت. من در مقابل حریفام مهرههای سیاه داشتم در حالی که او [در مقابل حریفاش] سفید داشت، بنابراین شرایط دشواری داشتم. برای رسیدن به پیروزی مجبور بودم خیلی ریسکی باز کنم، چون آخرین فرصت من بود. من هنوز هم فکر میکنم تصمیمام صحیح بود، چون تنها فرصت ممکن برای برهم زدن تعادل فکری مگنوس و عصبی نمودن او بود طوری که او هم [در مقابل حریفاش] مجبور شود فقط برای برد، بازی کند. این تصمیم من، علی القاعده میتوانست منجر به باخت مگنوس شود که میبینیم عملاً هم، این اتفاق افتاد. متأسفانه من خودم زیاده از حد° ریسک کردم و در مرحلهای که باخت مگنوس واضح شد، نتوانستم بازیام را نجات بدهم. من از ابتدای این بازی با تمام توان، بازی کردم و کار دیگری نمیتوانستم بکنم. چنین شرایطی کاملاً استاندارد و عادی است. طی یکی دو حرکت، شانسام را برای عوض کردن وضعیت، امتحان کردم. شاید یک کمی هم بد اقبال بودم و از فرصتها استفادهی بهینه نکردم. الا ای حال، روی هم رفته، تا آن لحظه هم خیلی فرصتها را در تورنمنتهای دیگر از دست داده بودم...
م.م [با قطع کلام کرامنیک] : شاید اگر این امکان میبود که چند دقیقه زمین و زمان را بی حرکت نگه دارید...
و.ک : بله، لحظهی جذابی پیش آمد که سرنوشت کل مسابقه بستگی به پنج دقیقهی بعدی داشت. در آنجا میتوانستم بازی را حفظ کنم، ولی حرکت Ne6 که مشخصاً در موردش فکر کردم و اگر شرایط عادی بود بازیاش هم میکردم، برای من، نویدبخش پیروزی نبود. متأسفانه در این لحظه بازی کارلسن هنوز در سراشیبی سقوط نبود، و پوزیسیونش کاملاً نرمال بود، بنابراین من بیش از اندازه سعی کردم. 5 دقیقه بعد، مشخص شد که در هر حال میبایست قبلاً همان Ne6 را بازی میکردم، ولی دیگر خیلی دیر شده بود. راه برگشتی نبود. اوضاع، وخیمتر هم شد: من یک ریسک کردم و با تمام قوا ادامهاش دادم، اما افسوس که بازی، قابل نجات نبود. واسیلی [ایوانچوک]، حریف من، حتی در فشار زمانی، دقیق بازی کرد و هیچ اشتباهی نداشت. من در تلاش بیهوده و در انتظار یک اشتباه مهلک از طرف او بودم که از لحاظ زمانی در تنگنا بود. اما بعد از آنکه کنترل زمان را گذراندیم، مگنوس باخته بود و پوزیسیون من هم غیر قابل دفاع بود. چنین اتفاقای در مسابقات ورزشی، طبیعی است. من به عنوان یک بازیکن با تجربه، احتمال این حالت را هم پیشبینی کرده بودم. مشکل این بود که انتخاب دیگری نداشتم و حتماً میبایست ریسک میکردم.
م.م : به نظر میرسد این مسابقات نشان داد که مگنوس اعصاب پولادینای دارد! اعتقاد عمومی بر این بود که قوت اصلی او در این است که اشتباه نمیکند و همیشه احساساتاش را کنترل میکند. اما اینجا شاهد بودیم که مکرراً به مشاهدهی بازی شما میشتافت، مثلاً وقتای در برابر گلفاند بازی میکردید و نیز در بازی آخر. لهذا او هم شکست ناپذیر نیست، نه؟
و.ک : مگنوس یک بازیکن بی نظیر و برجسته است. با این حال، به نظر من، در مورد سلطهاش بر دنیای شطرنج مبالغه شده است. معتقدم من و آرونیان، هر دو همپای او هستیم. بله، او شاخصههای بارزی دارد: جوانی، انرژی بسیار، اعصاب قوی، انگیزهی باور نکردنی، غریزهی نافذ... اما در حیطهی شطرنج نمیدانم چرا او میبایست بسیار قویتر [از من یا لوون] ارزیابی شود.
م.م : آیا او مسابقه گرا هست؟
توجه : این مفهوم برمیگردد به شوروی سابق که بازیکنان مسابقهای را از کسانی که کار حجیم نظری و آموزشی میکنند جدا در نظر میگرفتند. باتوینیک، چنین خط تمایزی میکشید، کارپف را جزء بازیکنان مسابقهای میدانست و خودش و کاسپارف را جزء دستهی دوم. لازم به ذکر نیست که تحقیق و کار نظری، بهتر بود و موفقیت ایندو مستدامتر از کارپف بود. بنابراین بازیکن "مسابقهای" کسی است که عملاً راه پیروزی در بازیها را پیدا میکند، مثل لارسن و لاسکر. در حالای که بازیکن "تئوریک محض" کسی است که به خاطر درک عمیقترش از بازی، به پیروزی میرسد. (با تشکر از استیو گیدینس بابت توضیح این مطلب).
و.ک : بله، او بسیار عملگرا است و غیره و ذلک. او بدون شک بازیکنی قدرتمند و استعدادی درخشان است. من قصد ندارم دستاوردهای او را کوچک نمایی کنم. با این حال، عقیده دارم بالاتر از همه بودنش در لیست ریتینگ، اساس شطرنجی ندارد. بر اساس خصوصیات دیگر است. من در حیطهی شطرنج، کاملاً اعتماد به نفس داشتم که میتوانم با او رقابت کنم، و این کاری است که همیشه انجام میدهم. تا این لحظه هم برآیند نتایج کل بازیهای من در برابر کارلسن، مثبت بوده است. به علاوه، در مسابقهی کوچک داخل رقابتهای نامزدی، بر او برتری داشتم. لذا باید از دو تساوی که به دست آورده است خوشنود باشد. همه (از جمله خودم) فکر میکردیم او از لحاظ انرژی، اعصاب و امثالهم، شکست ناپذیر باشد. در این مسابقات او با اولین چالش واقعی زندگیاش رو به رو شد. در یک رقابت فوق العاده مهم، همه چیز بر وفق مراد نبود. بعد از بازیاش با ایوانچوک، اختلالی در عملکرد او به وجود آمد. یکباره مشخص شد که او کاملاً آسیب پذیر است. من هم وقتی به سن و سال او بودم در لحظات حساس و سرنوشتساز با نگاهی به سایر صفحهها دچار تکانش میشدم. چنین لحظاتی قطعاً برای او هم مثل آب خوردن نبودند.
سمت راست نشسته: آرونیان - سمت چپ ایستاده: کارلسن
برای یک بازیکن جوان، طبیعی هم هست. من هم چنین کنشهایی داشتم ولی به مرور زمان از این لحاظ قویتر شدم. ممکن است من ببرم یا ببازم ولی باختام در دور پایانی، هیچ ارتباط ای با عصبی بودن و اضطراب نداشت. احساس آرامش داشتم و کاملاً شایسته بازی کردم.
م.م : آیا میگویید اوضاع را کاملاً در کنترل داشتید و به هیچ وجه مضطرب نبودید؟
و.ک : فقط یک خورده. موضوع فقط مضطرب بودن یا نبودن نیست، بلکه توانایی تمرکز روی بازی و فکر نکردن در مورد هیچ چیز دیگر است. [از جمله] فراموش کردن حرف و حدیثهایی که سایرین میگویند و شرایط مسابقه. تمرکز کامل بر بازی، این فقط حاصل تجربه است.
م.م : آیا مگنوس [در مسابقه برابر آناند] شانسای دارد؟ یا، با توجه به حسابهایی که عموماً روی مگنوس باز شده است، احتمالاً باید سؤالم را به شکل دیگری مطرح کنم: آیا ویشی آناند شانسی برای حفظ عنوانش دارد؟
و.ک : من بر این باورم که او (آناند) قطعاً شانسهای خودش را خواهد داشت، و چنین باوری کاملاً واقع گرایانه است. تنها مشکلی که آناند با آن رو به رو خواهد شد این است که - فقط نظر خودم را میگویم - او تا حدی از کارلسن، مرعوب شده است. آناند در برابر او بیمناک بازی میکند. میتوانم بگویم از او در وحشت است.
م.م : همان طور که در گذشته از کاسپارف هم بیمناک بود...
و.ک : بله. او هیچ وقت جداً از کاسپارف، ضعیفتر نبود. اما نمیتوانست در برابر کاسپارف چنان که باید و شاید بازی کند [نتایج کاسپارف در برابر آناند، در بازیهای کلاسیک، 16+ 5- 31=]. اگر ویشی در شرایط نرمال شطرنجی خودش باشد...
م.م (میان کلاماش) : اما میتواند به آن شرایط برسد؟ اخیراً به خوبی سابق بازی نمیکند...
و.ک : خب میدانید، افزایش سن، عوارض خاص خودش را دارد و او اندکی ضعیفتر از قبل، بازی میکند، اما هنوز هم به قدر کافی قوی هست. او به ندرت میبازد و چنین چیزی برای مسابقات دوجانبه، فوق العاده مهم است.
م.م : تعداد پیروزیهایش هم کم بوده است...
و.ک : خب، در مسابقات دوجانبه نیاز به تعداد زیادی پیروزی نیست (لبخند). پیروزی در یک بازی و تساوی در بقیهی بازیها هم کافی است. مشخصاً او مسابقه گرا نیست و انرژیاش را روی تورنمنتهای مکرر، هدر نمیدهد. شاید [در برابر کارلسن] در اوج قدرت خودش ظاهر نشود. مسابقهاش در برابر من احتمالاً اوج دوران فعالیتاش بود. آن روزها بازیاش درخشان بود. حتی اگر [به آن قدرت هم بازنگردد و] فقط به حالت "خوب" برسد باز هم میتواند کارلسن را شکست بدهد، منتها مشروط به این که مشکل ترساش را حل کند، چون ضروری است. او باید آرامش خود را حفظ کند و از کارلسن هراسی نداشته باشد. میشود با کارلسن رو در رو شد و شکستش داد. اگر آناند موفق شود آماده سازی خود را به این صورت انجام دهد، شانس طرفین به نظرم مساوی خواهد بود. و الا، احتمال موفقیت او کم است. در مسابقات قهرمانی جهان، روانشناسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. احتمالاً اولین عامل تعیین کننده در این مسابقه هم همین خواهد بود. من عرض میکنم اگر آناند تا 6 بازی در برابر مگنوس، مقاومت خود را حفظ کند (یعنی، 3-3 مساوی)، آنگاه من شرایط را به نفع آناند ارزیابی میکنم.
م.م : مگنوس کارلسن مجموعهی گشایشی کوبندهای [مناسب رقابت دوجانبه] ندارد. آیا با چنین شروع بازیهای کم تظاهری میتواند با آناند بازی کند؟
و.ک : گقتناش دشوار است. در شروع بازی، آناند مشخصاً به مگنوس، برتری دارد. آناند در مسابقات دوجانبه حریف بسیار دشواری است، چون شدیداً آمادگی دارد. به دست آوردن یک پوزیسیون محکم در برابر او حتی با سفید، سخت است. در مسابقهمان من میبایست ریسکهای جدی میکردم تا بتوانم او را تطمیع و از دژ مستحکماش بیرون بکشم، اما موفقیتای هم در این زمینه نداشتم. از سوی دیگر، مگنوس به خاطر حافظهی بی نظیرش بر آناند مزیت دارد. ما در مورد کارهایی که باید آناند انجام بدهد صحبت کردیم، و حالا در مورد کارلسن صحبت میکنیم. او در زمینهی آمادگی برای مسابقات، مشکل دارد. پیش از مسابقات نامزدی، در مورد گرفتن مربیهای جدید و تدارک دیدن به شیوهای متفاوت، بیاناتای کرده بود، اما در عمل، هیچ حرکت چشمگیر و مؤثری در گشایشها از او ندیدیم. لذا، بازیش در اینجا [لندن] سخت شده بود و اوضاع برایش مطلوب و هموار نبود. در مسابقهی دو جانبه با آناند، اگر از همان مرحلهی گشایش، دائماً در فشار باشی و پوزیسیونت اندکی بدتر باشد، بازی کردن، واقعاً دشوار است. او (مگنوس) باید دوباره در این زمینه فکر کند. اگر شش ماه جا بماند دیگر امکان جبران ندارد. شاید لازم است که به دنبال یک ایدهی غافلگیرانه باشد که اثر تدارکات خانگی را در مسابقه کاهش دهد. به هر حال، مطمئنام که آناند در مرحلهی شروع بازی بر او برتری خواهد داشت. فقط کم و زیادش مورد سؤال است.
سمت راست: کرامنیک - سمت چپ: کاسپارف
م.م : مگنوس کارلسن مدتی با کاسپارف که اگر نگوییم در شروع بازی، سرآمد همگان بود (چون شما هم فوق العاده آماده بودید)، لااقل خارق العاده بود، تشریک مساعی داشت. امکان دارد او یافتههایش را به مگنوس انتقال داده باشد؟
و.ک : گشایشهای شترنج، مانند علم هستند. دائماً در حال تحولاند. با توجه به معیارهای زمانهای که کاسپارف، بازیکن فعالی بود، واقعاً گشایشها را بسیار عالی میدانست. حالا آن دوره به پایان رسیده است. تدارکات او [کاسپارف] دیگر خوب نیستند و به گذشته تعلق دارند. شطرنج به سرعت در حال پیشرفت است، درست مثل اینترنت، ابزارهای الکترونیک، میدانید، امروزه هیچ کس به مدلهای اولیهی آیفون توجه نمیکند. بدون مطالعهی روزانهی گشایشها [رقابت در سطوح بالا] امکانپذیر نیست. دیگر نمیشود یک مشت ایده اختراع کرد و 10 سال به همانها اتکا کرد. در دهههای 70 و 80 [میلادی] شاید چنین چیزی مقدور بود. اما اکنون، در عصر کامپیوتر، شما باید به صورت مستمر، ایدههای جدید پیدا کنید که نیازمند کار حجیم و مداوم است. به دیتابیسهای قدیمی نمیتوان اکتفا کرد. من اطلاع دارم که آناند و تیماش دائماً روی شروع بازیهای او کار میکنند و مجموعهی گشایشهای وی را بروز نگه میدارند. منظورم فقط تغییرات ظاهری نیست، بلکه یک رهیافت کاملاً نوین [پیدا میکنند]. اثر چنین کار عظیمی طی سالیان سال° تجمع پیدا میکند و مزایای خاص خود را دارد. به همین جهت، فکر میکنم مگنوس، مشکل بتواند خود را برساند، چون حتی اگر شروع به کار 24/7 [24 ساعت، 7 روز] هم بکند، باز فقط در عرض نیم سال، قادر نخواهد بود عضلات شروع بازیاش را به اندازهای قدرتمند کند که آناند طی دههی گذشته، قدرتمند نموده است. اما ممکن است او [مگنوس] به ترفند خاصی دست پیدا کند. به خاطر دارید که وقتی من با کاسپارف مسابقهی دوجانبه داشتم متوجه شدم که تدارکات گشایشی او بهتر از من است، اما توانستم در شروع بازی حرف تازهای بزنم و سطح امکانات طرفین را همپایه و همسنگ نمایم.
م.م : مفسران تالارهای گفتگو غالباً می گویند که سبک بازی مگنوس "کارپفی" است و یادآور جوانیهای آناتولی است. او هم آمادگی چندانی در گشایشها نداشت، یا شاید بهتر باشد بگوییم کل شوروی سابق برایش در حال تهیه و تدارک شروع بازی بودند، ولی خودش نه!
و.ک : بله، او از خیلی لحاظ یادآور کارپف است. ضعفهای بخصوصی هم دارد که همگان - حتی بزرگترین بازیکنان - دارند. بله، ضعفهای کارپفی دارد. [این ضعفها] مخفی و معدود هستند، اما وجود دارند. سبک بازیشان بسیار شبیه است. می توانم بگویم کارلسن یک روایت ارتقا یافته از کارپف است. شنیدهام که میگویند سبک بازیش زیادی خشک و پوزیسیونی است. تا حدودی هم صحیح است. با این حال، معتقدم کسی که چنین تسلط ای بر بازی دارد میتواند هر سبکی را هم که دوست دارد انتخاب کند. این تصمیم در اختیار خودش است. با چنین مهارت و ریتینگ بالایی، میدانید، هیچ کس لازم نیست برای او تعیین تکلیف کند. او حقیقتاً بازیکن فوق العادهای است. ما در اینجور موارد میگوییم [ضرب المثل روسی] : "اگر [فیلم یا بازی یک نفر را] دوست نداری، تماشا نکن". او حق دارد به هر طریق که دوست دارد بازی کند.
م.م : در واقع روح اوست که در حال بازیست...
و.ک : بله، مگنوس این طوری است. خونسرد، بسیار عملگرا، و حتی تا حدی افسرده. بازی اش هم فروکشنده (باتلاق مانند) و منفعلانه و با فشار تدریجی بر پوزیسیون حریف تا حد خورد کردن دفاع اوست (مثل مار بوآ). [اما اینها] مهم نیست. برای من به شخصه تسلط اوست که مهم است. مهارتهای او قابل توجه هستند. این [برای مگنوس] عالیست. به نظرم این که هر بازیکنی سبک منحصر به فردی دارد مزیت هم هست. من سبک خودم را دارم. آرونیان یک سبک کاملاً متفاوت دارد. کارلسن سبک سومی دارد. این [تنوع سبکها] به نفع شطرنج است و جالب توجه است.
م.م : پسر شما دو ماهه است. وقتی که دو سال و دو ماهش شود شما عنوان قهرمانی شطرنج را دوباره به دست آوردهاید، درست؟ و آن موقع دیگر این چیزها را میفهمد: « بابا قهرمان جهان است! ».
و.ک : پسرم سه ماهه است. دخترم چهار سالش است و همین حالا هم [قهرمانی پدر را] می فهمد (لبخند میزند).
م.م : به خاطر بچه هایتان میبایست دوباره قهرمان جهان شوید!
و.ک : برای خودم هم همین طور. به طور کلی، این رقابت، تا حدی حالت خوشبینی در من به وجود آورده است. من قدرت و انرژی لازم را دارم. بازیام آن قدرها هم بد نیست...
م.م [با لبخند]: در زندگی روزمره هم مشکلی ندارید...
و.ک : بله، همه چیز مرتب است و مشکلی ندارم. در دورهی بعدی مسابقات هم شرکت خواهم کرد و اگر موفق نشوم شاید در یکی دیگر هم شرکت کنم. فکر نکنم هنوز در زمینهی قدرت شطرنجیام، قابل خط زدن و کنار گذاشته شدن باشم. در هر مسابقهای میشود شرکت کرد ولی مسابقات نامزدی برای همه یک اوج است که با انگیزه و با آمادگی در آن شرکت میکنند. نوعی آزمون نهایی از سطح مهارت بازیکنان است. [در لندن هم] به وضوح، هر کس تمام نوآوریهای گشایشی و هر آنچه در چنته داشت به کار گرفت. من توانستم [با مگنوس] در مقام نخست این مسابقات شریک شوم که نشان میدهد هنوز توان بالقوه بیشتری دارم، چون چند جا میتوانستم بهتر هم عمل کنم. مشکلی نیست، هنوز هم می توانم عملکردم را بهبود ببخشم.
منبع:
سایت chessbase
برگرفته: شطرنج شیروان