Quantcast
Channel: وبلاگ شطرنج سعید یوسفی
Viewing all 397 articles
Browse latest View live

آغاز به کار پروژه ملی آسیا دی ال

$
0
0

پروژه ملی آسیا دی ال (‌شبکه اجتماعی معرفی و دانلود نرم افزار)عبارت است از: قابلیت دانلود کردن نرم افزارها و بازی ها و سایر محتوای دانلودی مجاز ، طوری که از اینترنت آن ها حجم کسر نگردد .

علاقمندان می توانند کلیه نیازهای نرم افزاری خود را از این سایت تهیه کنند.


دانلود نرم افزار و بازی

طراحی سایت


آغاز مسابقات شطرنج جبرالطارق 2017

آغاز مسابقات جام خزر - 1395

ناکامورا برای سومین سال پیاپی قهرمان مسابقه جدول استادی جبل الطارق 2017

$
0
0


هیکارو ناکامورا سوپر استاد بزرگ آمریکائی ، برای سومین سال پیاپی قهرمان مسابقه جبل الطارق شد.

در رتبه بندی پایانی ، 3 استاد بزرگ با امتیاز مشترک در صدر قرار گرفتند که مقرر شد بین آنها مسابقه نیمه سریع و برق آسا برگزار شود . که در پایان ناکامورا موفق شد با شکست دادن دو حریف نیرومند خود ، به مقام قهرمانی دست پیدا کند.

سایت نتایج مسابقه

تبریک ویژه به خودم و طرفداران ناکامورا

آغاز رقابتهای قهرمانی کشور در سال 1395

بازی با استاد بازیهای برق آسا(ناکامورا)

$
0
0

امروز در سایت chess.com پرسه می زدم و بازیها رو نگاه می کردم که دیدم ناکامورای قاتل اومد. بهش پیشنهاد بازی دادم قبول نکرد . بعد از دو دقیقه دیگه یکبار دیگه پیشنهاد دادم . این بار قبول کرد چون چاره ای به جز این نداشت؟!!!

بازی با زمان 0+3 (3 دقیقه بدون پاداش زمانی) آغاز شد که بازی اول رو من بردم . می دونم وقتی یک بازیکن با حدود 350 واحد اختلاف ریتینگ ازت ببره چه حالی میشی. بلافاصله بعد از شکست ، درخواست بازی دوم رو داد. من هم با کمال میل(ی رو بکشید) قبول کردم. ولی نتیجه طبیعی (باخت من)بدست اومدچشمک. این بار من پیشنهاد بازی دادم و اون قبول کرد. باز هم نتیجه طبیعی بدست اومد.خندهخلاصه ما چهار دست با هم بازی کردیم و نتیجه 3 بر 1 به نفع ابر غول شطرنج ، ناکامورای محبوب ، تمام شد. در زیر هم بازی اول رو که به برد من منجر شد می بینید.( در ایران یک رسم خیلی خوب !!! خندهوجود داره و اون اینکه بازی های باخته رو به کسی نشون نمیدن.)

-----------------------------------------------------------------------

 

Saeed - Nakamura (من مهره سفید رو دارم)

اسفند 1395


با احتساب این بازیها ، نتیجه کلی بازیها در مقابل قاتل معروف ، فکر کنم 18 بر 3 ناراحت به نفع ایشان است. 

پرهام مقصودلو قهرمان ایران در سال 1395

$
0
0

در پایان 11 دور رقابت فشرده برای تعیین قهرمانی ایران استاد بزرگ مقصودلو توانست با کسب 7 امتیاز به مقام قهرمانی دست پیدا کند. در لینک زیر می توانید  سایت نتایج را مشاهده کنید.


سایت نتایج قهرمانی ایران در سال 1395 

فرا رسیدن بهار بر همه ایرانیان در همه جای جهان مبارک


دانلود جدید ترین محصولات شطرنج

همه ما کاسپاروف هستیم

$
0
0

۲۰ سال قبل، وقتی دیپ بلو قهرمان شطرنج دنیا گری کاسپاروف را شکست داد، ما درسی بزرگ آموختیم. اما آن، درسی نیست که فکر می‌کنید.

رقابت گَری کاسپاروف با اَبَرکامپیوترِ دیپ‌بلو، که به صورت دو مسابقهٔ شش قسمتی مجزا در سال‌های ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ انجام شد هرگز از اذهان پاک نمی‌شود. در مسابقه اول این کاسپاروف بود که ۴ به ۲ پیروز شد. اما در مسابقه دوم اوضاع بر وفق مراد قهرمان افسانه‌ای شطرنج دنیا جلو نرفت.

استیون لِوی در آن زمان برای نیوزویک کار می‌کرد و حالا بعد از ۲۰ سال، در عصری که هوش مصنوعی به شکوفایی رسیده و داریم اثرات آن را در زندگی روزمره می‌بینیم، نگاهی دوباره دارد به مسابقه دوم. و درس‌هایی که برای نسل فعلی می‌توان نقل کرد.

 


پیش‌زمینه

اتاقی که رویداد در آن برگزار شد چیدمانی شبیه یک اتاق مطالعه داشت -جایی که شاید چند دوست برای وقت‌گذرانی یک مسابقه شطرنج خودمانی برگزار کنند. اما افراد پشت آن میز شطرنج حرفه‌ای بودند، و فقط یکی برای بازی پول می‌گرفت.

اولی آقای مورِی کَمپبل، محقق کامپیوتر در شرکت آی.بی.ام بود، و شغلش جابه‌جا کردن مهره‌ها با هدایت کامپیوتری بود که در ساختش کمک کرده بود. وضعیت او تلفیقی بود از بی‌اعتنایی و انتظار، مثل مسافری که مطمئن نبود اتوبوس کجا توقف خواهد کرد.

آن سوی میز، قهرمان شطرنج دنیا، گَری کاسپاروف نشسته بود، با تمرکزی چنان شدید که می‌توانست در یک جنگلِ بارانی آتش بیفروزد. سرش بالای تخته شطرنج معلق بود انگار که سعی داشت بفهمد کدام مهره خائن تهدیدی برای او است. قوزک پاهایش می‌لرزیدند. آشکارا تحت فشاری بزرگ بود.

بقیه در ادامه مطلب:

همزمان، رقیب واقعی‌اش -یک اَبَرکامپیوتر به نام دیپ‌بلو که دورتر از اتاق در طبقه ۳۵ این آسمان‌خراش مرکز شهر بود- نه فقط فشاری حس نمی‌کرد، بلکه حتی نمی‌دانست فشار اصلا چیست.

من نیز در آن اتاق بودم، حداقل برای چند دقیقه، زیرا به نوبت آدم‌ها یکی از ۸ صندلی اتاق را اشغال می‌کردند. فوریهٔ ۱۹۹۷ بود، داشتم مسابقه کاسپاروف-دیپ‌بلو را برای نیوزویک پوشش می‌دادم -مسابقه‌ای  تاریخی که کامپیوتر آی.بی.ام در آخر قهرمان شطرنج دنیا را شکست داد.

من هم به نوع خودم لباس رزم به تن داشتم، برای قرار گرفتن مسابقه روی جلد مجله تلاش می‌کردم. حتی با اینکه از دبیرم این جمله را شنیده بودم، “هرگز طرح روی جلدی با موضوع شطرنج کار نخواهم کرد” اما ناامید نشدم، دلیل آوردم که این داستان درباره بازی شطرنج نیست، بلکه درباره رقابتی حماسی‌تر بین انسان و هوش مصنوعی است. آنچه میخ آخر را کوبید، عنوان پیشنهادی‌ام برای روی جلد بود، «آخرین دفاعِ مغز.» خوش شانس بودیم که آن هفته هیچ ستاره‌ای در عالم هنر نمرد و روی جلد رفتیم.

چنین شد که چشم‌های نافذ و چهرهٔ بسیار مطمئن کاسپاروف روی پیش‌خوان‌های امریکا قرار گرفت، در زمانه‌ای که مردم هنوز برای دیدن طرح جلد هفته‌نامه‌ها در پیاده‌رو توقف می‌کردند. و «آخرین دفاعِ مغز» تبدیل به عنوانی ماندگار تا امروز شد. حتی کاسپاروف، در تدتاکِ ماه قبلش، دو بار از آن استفاده کرد.

من هنوز از آن عنوان تحریک‌کننده دفاع می‌کنم. با اینکه شطرنج سخت‌ترین کاری نیست که کامپیوترها در قرن‌های آینده انجام خواهند داد، اما آن مسابقه تبدیل به سمبلی برای هوش انسان شد. فرقی ندارد در آینده کامپیوترها چه شاهکارهایِ انسانیِ دیگری را تقلید کنند، مسابقهٔ کاسپاروف با دیپ‌بلو یک نقطه محونشدنی در تاریخ هوش مصنوعی خواهد بود.

اما این تنها دلیل برای ماندگاری آن رقابت ۶ بخشی در برج اکوتبل نیست. اکنون که دو دهه گذشته، پرواضح است که اهمیت چگونگی شکست کاسپاروف کمتر از نتیجه خود مسابقه نیست. با اینکه رایانش جامع و یادگیرنده و الگوریتم‌های زیرکانه به رقیب او موقعیت برنده را دادند، اما قهرمانِ انسان‌ها زیر فشار حملات روانیِ سازمان‌یافته در هم شکست، و مجری آنها آی.بی.امی بود که برتری‌های سیلیکُنی‌اش را با حیله‌های انسانی در هم آمیخت تا شکست قبلی را جبران کند.

در بازیِ ششم و آخر -که در ابتدایش هر دو رقیب هم امتیاز بودند- کاسپاروف مثل یک روح سرگردان بود. او اخیرا در کتابش تفکر عمیق توضیح داده که چرا در ابتدای آن بازی یک حرکت ریسکی انجام داد که در نهایت بختش برای پیروزی را از او گرفت، “می‌دانستم که انرژی مورد نیاز برای یک مبارزهٔ پیچیده را ندارم.” ماشینِ آی.بی.ام به مغز او رخنه کرده بود.

در بطن این ماجرا یک داستان اخلاقی وجود دارد.

جنبه‌های روانی

تقریبا نُه هفته قبل از مسابقه، من با کاسپاروف و سی.جِی. تَن، محقق آی.بی.ام که تیم دیپ‌بلو را هدایت می‌کرد، ناهار خوردم. هر دو صمیمیتی ظاهری بروز می‌دادند که گاه از درزهای آن خطرات این قمار بزرگشان بیرون می‌زد. حالا که ۲۰ سال گذشته با نگاه به یادداشت‌های آن گفتگو، چند چیز به ذهنم می‌آید.

چیز اول اعتماد به نفس آن دو است. تَن قبلا به یک خبرنگار گفته بود که هدف آی.بی.ام از این مسابقه “دیگر انجام یک آزمایش علمی” نیست ولی آن روز در یک اصلاح آشکار گفت، “این [مسابقه] بخشی از یک آزمایش است تا ببینیم کامپیوتر چقدر می‌تواند جلو برود، برای پیروزی هر کاری بتوانیم انجام می‌دهیم.” کاسپاروف حتی از اینکه آنها درباره احتمال پیروزی خود حرف زده بودند ناراحت بود. می‌گفت، “من فکر نمی‌کنم که صحبت دربارهٔ باخت احتمالی کار درستی باشد، و من تا حالا هرگز نباخته‌ام.”

نکته جالب دیگر در بحث‌مان جنبه‌های روانی آن بازی بود. کاسپاروف گفت، “امیدوارم [جنبه‌های روانی] به کمترین میزان ممکن باشند.”

اما امروز، به نظر می‌رسد آن جنبه‌ها بزرگتر از دستاوردهای تکنولوژیکِ دیپ‌بلو باشند. گذشت زمان نشان داد که جملهٔ تَن درباره پیروزی آی.بی.ام به هر قیمت شامل ایجاد جنگ روانی علیه رقیب انسانی‌شان هم  بوده است.

یکی از این ابزارها، عنصر غافلگیری بود. کاسپاروف در آغاز مسابقه از این پریشان شده بود که آی.بی.ام نقشهٔ بازی‌های تمرینی دیپ‌بلو را در اختیارش قرار نداده بود. او احساس کاستی می‌کرد زیرا اگر رقیبش یک انسان دیگر بود، می‌توانست با مطالعه تاریخچه بازی‌های قبلی او و بر طبق ضعف‌ها و استعداد‌های رقیب، یک استراتژی برنده طراحی کند.

اما در مقابل دیپ‌بلو تنها کاری که از او بر می‌آمد مطالعه درباره شطرنج‌بازهایی بود که به آی.بی.ام در ساخت این سیستم کمک کرده بودند -تنها استادبزرگ در آن گروه، جوئل بنجمین بود، که رتبهٔ بالایی نداشت و برای کاسپاروف، حتی ارزش تحقیق هم نداشت. کاسپاروف به من گفت، “در زندگی کارهایی مهمتر از مطالعه درباره بازی‌های بنجمین دارم.” اما او ظن برده بود که آی.بی.ام مخفیانه با استادبزرگ‌های باتجربه‌ای همکاری می‌کند. من شخصا از تَن در این باره جویا شدم، و این کارمند آی.بی.ام گفت، “نه، فقط بنجمین را داریم.”

اما در خود مسابقه، آی.بی.ام همکاری با استادبزرگ مشهور، میگل ایلِسکاس، و دو استادبزرگ دیگر به عنوان مشاور را برملا کرد. (کاسپاروف در کتابش می‌گوید که فقط از انجام بازی‌های تمرینی بین ایلِسکاس و دیپ‌بلو خبر داشته، نه آن دو نفر دیگر.) کاسپاروف هیچ‌راهی برای آماده‌سازی نداشت، و آنها تعادلش را بر هم زده بودند.

این تنها نیرنگی نبود که آی.بی.ام به کار برد. یک مثال دیگر که کاسپاروف در کتابش آورده را به شما نشان می‌دهم. در جریان مسابقه، بازیکن‌ها گاهی با استفاده از تاخیر و تعجیل حرکات رقیب‌شان را به بازی می‌گیرند. برای مثال، شاید یک نقشه عالی در سر داشته باشند، اما اگر بازی طبق انتظارشان پیش برود، به جای انجام سریع حرکات، وقت‌کُشی می‌کنند تا رقیب به تردید بیفتد. آی.بی.ام هم به همین شکل برنامه‌ریزی کرد. سال ۲۰۰۹ در مصاحبه‌ای با یک مجله شطرنج، ایلِسکاس فاش کرد که برخی اوقات دیپ‌بلو با اینکه حرکت بعدی خود را می‌دانست، چند دقیقه وقت تلف می‌کرد. وقتی یک کامپیوترِ شطرنج‌باز اینگونه وقت‌کُشی می‌کند، معمولا طرف مقابل تفسیر به دشواری حرکت می‌کند، یا حتی خرابی دستگاه.

همزمان وقتی کاسپاروف بهترین حرکت خود را انجام می‌داد، ماشین بلافاصله مهره‌ای را جا‌به‌جا می‌کرد تا به او القا کند که یک‌راست وارد تله شده و تعادل فکری او را بر هم می‌زد. ایلِسکاس می‌گوید، “این اثری روانی دارد و ماشین را غیرقابل‌پیش‌بینی می‌کند، که یکی از اهداف اصلی ما بود.”

نقطه عطف مسابقه در بازی دوم بود. کاسپاروف اولین بازی را برده بود و حس بسیار خوبی داشت. در دومین رویارویی، رقابت نزدیک بود و طرفین سخت می‌جنگیدند. اما در حرکت سی‌و‌ششم، کامپیوتر کاری کرد که تا عمق وجود کاسپاروف لرزید. در موقعیتی که شاید هر بازیکن رده‌اولی به ملکهٔ کاسپاروف حمله می‌کرد، دیپ‌بلو چنین نکرد؛ در عوض حرکتی ظریف‌تر و موثرتر انجام داد که تصور کاسپاروف از قابلیت‌های ماشین را در هم شکست.

به نظر کاسپاروف -و صادقانه می‌نویسم، بسیاری از شاهدان- دیپ‌بلو (با مقاومت در برابر وسوسهٔ حمله به ملکه) ناگهان از رفتار ماشینی دست برداشته بود و در عوض، استراتژی بهتری را برگزیده بود که فقط خردمندترین استادبزرگ دنیا ممکن بود انجام دهد. در حقیقت، آی.بی.ام با محافظه‌کاری در نمایش توانایی‌های دیپ‌بلو به کاسپاروف، او را فریفته بود. چند روز بعد، او آن لحظه را چنین توصیف کرد: “ناگهان [دیپ‌بلو] برای لحظه‌ای مثل یک خدا بازی کرد.” از آن لحظه به بعد دیگر کاسپاروف نمی‌دانست که دارد با چه چیزی -یا چه کسی- رقابت می‌کند. همراه با “یک سرخوردگی مرگبار” رقابت را ادامه داد و در نهایت زخمی و ناتوان از ادامه آن بازی انصراف داد و شکست را پذیرفت.

بعد از بازی دوم، کاسپاروف نه فقط از شکست برآشفته بود بلکه نسبت به چگونگی انجام آن حرکت غیرکامپیوتری، ظنین شده بود. بعدها نوشت، “آن حرکت باعث شد همه چیز را زیر سوال ببرم.” دریافت نسخهٔ چاپی حرکت‌های دیپ‌بلو، که توضیح دهد چرا کامپیوتر آن حرکت را کرد -و عدم دخالت انسان را هم اثبات کند- تبدیل به یک وسواس دائمی در کاسپاروف شد. قبل از بازی پنجم، حتی این شرط را گذاشت که نقشهٔ حرکت‌های قبلی دیپ‌بلو باید در اختیار یک ناظر بی‌طرف قرار بگیرد تا پاک بودن رقابت تایید شود. آی.بی.ام بخشی کوچک از تحلیل‌ها را در اختیار یک فرد بی‌طرف گذاشت، اما هرگز فایل کامل را برملا نکرد.

کاسپاروف بعد از بازی دوم دیگر آن بازیکن قبلی نبود. او در سه بازی بعدی به تساوی رسید، اما علاوه بر فشار روانیِ ناشی از درگیر بودن با آنچه تقلب رقیب می‌دانست، قوای جسمی‌اش هم داشت ته می‌کشید. هر چند طرفین با تساوی وارد بازی نهایی شدند، اما آن روز کاسپاروف با ترس روی صندلی نشست. در کنفرانس خبری بعد از بازی پنجم از او درباره نظر ایلِسکاس سوال شد که گفته بود حالا کاسپاروف از دیپ‌بلو می‌ترسد. کاسپاروف گفت، “از این نمی‌ترسم که اعتراف کنم می‌ترسم!” که تفاوتی آشکار با اعتماد به نفسِ قبل از مسابقه‌اش داشت.

در عمل، بازی ششم افتضاح شد. از جایی که ما ژورنالیست‌ها می‌دیدیم، کاسپاروف از ابتدا بُریده بود. بعد از بازی، ادعا کرد که “اصلا در وضعیت بازی کردن” نبوده است. در هفتمین حرکتش، که بایستی یک حرکت عادی در افتتاحیه بازی می‌بود، چنان اشتباهی انجام داد که آه از نهاد افراد حاضر در سالن اجتماعات بر آمد. تقریبا شبیه این بود که عمدا می‌خواهد ببازد. چند حرکت بعدی‌اش بی‌هدف و سردرگم بودند، و سپس با انزجار کامل انصراف داد. در کنفرانس پرهرج‌و‌مرج پس از مسابقه هم بین خشم و سرخوردگی در نوسان بود.

آری. بالاخره دستی بالای دستِ استاد پیدا شده بود.

بعد از مسابقه، من برای یک مصاحبه رو در رو اصرار کردم. در سالن رقص هتل پلازا دیدار کردیم، تیمش از ابتدا در آنجا مستقر بود. فضای پیرامون خالی بود، جز چند صندلی غذاخوری، از آنهایی که در ضیافت‌ها می‌بینیم. مثل بازیکن‌های شطرنج، زانو به زانو نشستیم، و البته که میزی در بین‌مان نبود. کاسپاروف بلافاصله آنچه در کنفرانس خبری گفته بود را تکرار کرد: که آی.بی.ام باید با تکرار بازی، البته در شرایطی بهتر، موافقت کند.

و البته، درباره مخفی کردن نقشه کامل حرکات دیپ‌بلو نیز گلایه کرد. “هیچ اطلاعاتی نمی‌دهند، من علاقه‌ای به یک بخش از اطلاعات ندارم، کل نقشه حرکاتش را می‌خواهم! این جزو تعهدات آنها است!”

اما او حتی آن موقع هم می‌دانست که چرا باخته است. به من گفت، “هرگز نتوانستم با بازی دوم کنار بیایم، از ذهنم بیرون نرفت که نرفت.” و بعد ماجرا را این‌طور خلاصه کرد، “این جنگِ یک تنهٔ یک آدم با یکی از بزرگترین شرکت‌های دنیا بود.”

سهام آی.بی.ام بعد از آن بازی جهش کرد. و آنها هرگز با تقاضای کاسپاروف برای تکرار مسابقه موافقت نکردند.

انسان با نقابِ ماشین

امروز کاسپاروف دیگر برای عناوین شطرنج رقابت نمی‌کند. او یک فعال سیاسی است که در مقابل رقیبی ترسناک‌تر از آی.بی.ام می‌جنگد: ولادیمیر پوتین. کتاب جدید او سفری است در فصلی از زندگی‌اش که بیش از آنچه خود دوست دارد، شخصیت او را تعریف کرده است. او حالا درباره این صحبت می‌کند که آینده بازیِ شطرنج به همکاری ماشین و انسان بستگی دارد. در تدتاکِ اخیرش، دیگر گلایه‌های قبلی‌اش از آی.بی.ام درباره بازی با دیپ‌بلو را تکرار نکرد.

اما در کتابش نتوانسته جلوی خود را بگیرد و به گذشته سر زده -نقشه‌های بازی، نیرنگ‌ها، گمراه‌سازی‌ها، و استادبزرگ‌ها. او می‌گوید که دیگر به تقلب از طرف آی.بی.ام باور ندارد. اما بعد یک سناریوی دقیق را شرح می‌دهد، که ریشه در همان مصاحبهٔ ایلِسکاس دارد، که شاید آی.بی.ام قبل از بازی ششم تغییراتی در دیپ‌بلو انجام داده بود تا حرکت کلیدی او را خنثی کند. کاسپاروف، البته مبهم، اشاره می‌کند که آی.بی.ام محافظان روس‌زبانی را در محیط‌های خصوصی او گماشته بود، حرکتی که شاید این تغییر لحظه‌آخری را توضیح دهد (جاسوسی). نمی‌گوید آنها تقلب کرده‌اند. ولی خب به هر حال شبهه وارد می‌کند.

من درباره این گمانه‌زنی‌ها سکوت می‌کنم، حتی آنهایی که شاید شانه به مرز جنون می‌سایند. وقتی مسابقه با دیپ‌بلو انجام شد، هوش مصنوعی در دوره زمستانی خود بود. اما اینک غنچه‌های زیادی دارد و ما هر روز از دستاوردهای جدید در زمینه یادگیری ماشین می‌خوانیم.

در ۲۰۱۷، نگاه دنیا هم بسیار عوض شده و ما خیلی راحت، این‌طور چیزها را اجتناب‌ناپذیر قلمداد می‌کنیم. نمونه واضح آن مسابقه پارسال است، در جریان رقابتی ۵ مرحله‌ای نرم‌افزار آلفاگوی شرکت دیپ‌مایند (زیرمجموعهٔ گوگل) توانست قهرمان ۱۸ بارهٔ مسابقات جهانیِ گو (Go) را شکست دهد. با این حال آلفاگو نیازی به تکرار تاکتیک‌های آی.بی.ام (فریب، حواس‌پرت کردن، و در نهایت نابود کردن کاسپاروف) نداشت. قهرمان انسانی این مسابقه، لی سِدول، با احترام به رقیبش و اعلام ترس از پیشرفت علم کامپیوتر مسابقه را پایان داد. و با اینکه پوشش این رقابت بسیار خوب بود، اما اصلا به اندازه رویارویی کاسپاروف و دیپ‌بلو افسانه‌ای نشد. همان‌طور که نوشتم، دنیا عوض شده. با صرف وقت، پول، و یادگیری ماشین، هیچ مانعی در راه بهبود ادراک کامپیوترها نیست که رفع نشود.

وقتی من بازی کاسپاروف و دیپ‌بلو را پوشش می‌دادم، فکر می‌کردم که درامِ قضیه رقابت ماشین و انسان است. اما واقعا این ماجرای یک عده انسان بی‌رحم با انگیزه‌های سرمایه‌داری بود که با هوش مصنوعی دست‌به‌یکی کردند تا اعتماد به نفس و وقار یکی از بزرگترین قهرمان‌های تاریخ دنیا را خرد کنند. این مرا به این باور می‌رساند که در سناریوی ظهور اسکای‌نت (اشاره به فیلم نابودگر از جیمز کامرون) ما نباید نگران هوش مصنوعی باشیم، بلکه باید نگران موجودات دو پایی باشیم که این‌طور سیستم‌ها را می‌سازند و به کار می‌گیرند.

اشتباه برداشت نکنید. من هنوز موافق دانشمندانی هستم که می‌گویند پیشرفت‌ها در هوش مصنوعی، برای ارتقای وضع زندگی ما لازمند. در آخر «استفاده از قدرت محاسباتی کامپیوترها برای ایجاد درک و شناخت مصنوعی» یک دستاورد تاریخی و مهم برای انسان‌ها است. اما اجازه هست یک جمله به این بیانیه اضافه کنم؟

همیشه نقشهٔ حرکت‌های هوش مصنوعی را بررسی کنید.

نیما دادگستر -- جمعه، ۵ خرداد ۱۳۹۶

لینک مقاله

هجدهمین مسابقه قهرمانی انفرادی قاره اروپا - 2017

$
0
0

 

مسابقه شطرنج قهرمانی انفرادی قاره سبز به دور چهارم خود رسید. این مسابقه در 11 دور با شرکت 397 نفر از 38 کشور اروپائی با میانگین ریتینگ 2380 در شهر مینسک کشور بلاروس در حال پیگیری است. همانطور که میدانید سطح مسابقه قهرمانی انفرادی اروپا بسیار بالا است. ترکیب اساتید شرکت کننده در مسابقه را ببینید:

ترکیب اساتید شرکت کننده
    GM      171 نفر   
  WGM     4 نفر
IM75 نفر
WIM6 نفر
FM51 نفر
WFM7 نفر
CM2 نفر

*** جایزه کل مسابقه مبلغ 100000 یورو است که سهم نفر اول مسابقه 20000 یورو خواهد بود.

*** زمان بازی: 90 دقیقه برای 40 حرکت+30 دقیقه برای پایان بازی+30 ثانیه پاداش از حرکت اول

جند نکته درباره اهمیت و سطح مسابقه قهرمانی انفرادی اروپا:

1- وجود 9 بازیکن بالای 2700 

2- وجود 75 بازیکن بین 2600- 2700

3- وجود 84 بازیکن بین 2500 - 2600

4- وجود 71 بازیکن بین 2400 - 2500

5- وجود 46 بازیکن بین 2300 - 2400

6- وجود 72 بازیکن بین 2000 - 2300

7- جهت ارزیابی بهتر سطح این مسابقه ،فقط کافی است به قرعه کشی دور چهارم نگاهی بیندازید تا ببینید چه اساتیدی مثلا در میز 88 - 89 - 90 و 91 بازی میکنند.

--------------------------------------------------------------------------------------------

سایت نتایج مسابقه

سایت رسمی مسابقه

پخش زنده بازیها از ساعت 17:15 به وقت ایران

 

 

شروع سوپر تورنمنت نروژ 2017

$
0
0

سوپر تورنمنت نروژ 2017 از دیروز با شرکت 10 نفر از بهترین شطرنجبازان حال حاضر جهان در نروژ شروع شد. نفرات شرکت کننده عبارتند از :

1- مگنوس کارلسن 

2- لئون آرونیان

3- ولادیمیر کرامنیک

4- هیکارو ناکامورا

5- ماکسیم لاچیر لاگراوه

6- فابیانو کارانا

7- وسلی سو

8- سرگئی کاریاکین

9- انیش گیری

10- ویسواناتان آناند

میانگین ریتینگ بازیکنان 2797/2 است که بالاترین و قدرتمندترین مسابقه در سطح جهان تاکنون میباشد.

مسابقه در دو بخش بلیتس و کلاسیک برگزار می گردد.

در بخش بلیتس که دیروز انجام شد پس از 9 دور بازی ، مگنوس کارلسن قهرمان حال حاضر جهان ، با اقتدار و با کسب 7/5 امتیاز از 9 بازی به مقام قهرمانی رسید و پس از او بلیتس باز قهار آمریکائی - ژاپنی ، ناکامورا و آرونیان هر دو با کسب 5/5 امتیاز از 9 بازی به مقام دوم و سوم رسیدند.

از امروز ساعت 18:30 به وقت ایران دور اول فکری آغاز میشود.

برای مشاهده و کسب اطلاعات بیشتر می توانید از صفحات زیر استفاده کنید:

سایت رسمی مسابقه

مشاهده بازیهای بخش بلیتز به همراه آنالیز

مشاهده بازیهای بخش فکری بطور زنده همراه با آنالیز 

مشاهده بازهای بخش فکری بطور زنده در سایت chess24 

گفتگویی با کاسپارف در مورد هوش مصنوعی و تعامل آن با انسان (بخش اول)

$
0
0

نویسنده: بابک قهرمانی

گری کاسپارف، بزرگ‌ترین شطرنج‌باز تاریخ، در گفتگویی مفصل با بیزنس اینسایدر به تشریح دیدگاه‌هایش در مورد هوش مصنوعی و تعامل آن با ماشین و انسان پرداخته است.

گری کاسپارف، یکی از بزرگ‌ترین شطرنج‌بازان همه‌ی دوران است که بیشتر از هر چیزی به خاطر دو تقابل خود با سوپرکامپیوتر‌ دیپ بلوی کمپانی IBM معروف شده است.

کاسپارف نخستین بازی را در سال ۱۹۹۶ و با نتیجه‌ی ۴ بر ۲ بر کامپیوتر پیروز شد؛ اما بازی دوم را در سال ۱۹۹۷ با نتیجه‌ی ۳ و نیم به ۲ و نیم واگذار کرد. وی اخیرا کتابی با عنوان تفکر عمیق (Deep Thinkingg) در مورد تجربه‌های خود در دنیای  شطرنج منتشر کرده است.

پایگاه بیزنس اینسایدر به‌تازگی گفتگویی با کاسپارف در مورد سوپرکامپیوتر دیپ بلو و افکار وی در مورد هوش مصنوعیداشته است. آن‌ها همچنین در مورد پیشرفت‌های ماشینی در طی ۲۰۰ سال اخیر صحبت کرده‌اند و کاسپارف در مورد دیدگاهش نسبت به تعامل هوش ماشینی و بشریت حرف زده است. در این گزارش به مصاحبه‌ی النا هولودنی با گری کاسپارف می‌پردازیم:

النا هولودنی: بزرگ‌ترین برداشت نادرستی که در مورد مفهوم هوش مصنوعی وجود دارد چیست؟

گری کاسپارف: هوش مصنوعی مفهومی است که کاملا با افسانه‌سرایی احاطه شده است. ما در مورد بیشتر مواردی که صحبت می‌کنیم، کاملا اتفاق نظر داریم و آن را کاملا می‌فهمیم. برای مثال وقتی که در مورد رنگ سفید حرف می‌زنیم، همه‌مان می‌دانیم که سفید به چه رنگی اطلاق می‌شود. یا وقتی که در مورد برخی از عناصر و المان‌های دنیای علوم کامپیوتر صحبت می‌کنیم، همه‌مان روی آن پدیده اتفاق نظر داریم و نیازی نیست که هر بار به معنی دقیق آن پدیده‌ی مورد بحث رجوع کنیم.

در مورد هوش مصنوعی داستان به گونه‌ی دیگری است؛ وقتی که حرف از هوش مصنوعی به میان می‌آید، شما باید زمان قابل توجهی صرف کنید تا فرد مقابلتان دقیقا متوجه شود که تعریف یا برداشت شخص شما از مفهوم هوش مصنوعی چه بوده است. این امر در واقع یکی از اهداف اصلی کتاب من بوده است تا تنها بتوانم باورهای غیر واقعی و افسانه‌پردازی در مورد هوش مصنوعی را از بین ببرم و بتوانم به‌طور واقع‌بینانه‌ای به مسئله نگاه کنم؛ بدون انتظارات آرمان‌گرایانه یا همین‌طور ترس‌های بی‌مورد.

همچنین ما خواسته‌ایم پی ببریم که طبیعت هوش انسانی دارای چه ماهیتی است. کاملا واضح است که من می‌توانم محدودیت‌های ذهنی خودم را درک کنم. اما مهم است که ما بتوانیم بفهمیم وقتی از هوش مصنوعی صحبت می‌شود، منظورمان چیست و اینکه چه انتظاراتی از آن داریم؟

یکی از بزرگ‌ترین مسئله‌هایی که در آغاز بحث مطرح می‌شود این است که آیا منظور شما از هوش به‌عنوان پدیده‌ای است که در نتیجه‌ی هوش مصنوعی به دست می‌آید؟ یا هوشی که در قالب یک فرایند معین به دست آمده است؟ حال اگر بخواهیم ازنقطه‌نظر باهوش بودن یا نبودن در مورد دیپ بلو نظر دهیم، به عقیده‌ی من باید آن را دارای هوش قلمداد کنیم؛ زیرا توانسته است بازی شطرنج را در بالاترین رده‌ی آن انجام دهد. از طرف دیگر اگر به آن به‌عنوان یک فرایند مشخص نگاه کنیم و اگر شما سعی کنید به جزییات ریز و پرشمار هوش بشری پی ببرید نیز می‌توانیم چنین توضیح دهیم که دیپ بلو دارای سرعت شگفت‌آور ۲۰۰ میلیون حرکت در ثانیه است؛ اما هیچ اطلاعات جدیدی برای شما ارائه نمی‌دهد و از این‌رو شاید چنین استدلال کنیم که هوش آن دقیقا به اندازه‌ی هوش ساعت زنگ‌دار قدیمی اتاقتان است.

و این معضل بزرگی است. بسیاری از افراد به‌سادگی نمی‌توانند این بحث را تشخیص و تمییز دهند و جدل بر سر آن همچنان ادامه دارد و می‌تواند افراد را به نتایجی بسیار متفاوت از همدیگر برساند. در حالت کلی اگر بخواهیم از برداشت نادرست از مفهوم هوش مصنوعی صحبت کنیم، نخستین برداشت نادرست این است که افراد نمی‌توانند به‌سادگی روی منظورشان از کلمه‌ی هوش مصنوعی و همچنین بررسی چرایی خوب یا بد بودن هوش مصنوعی برایشان در آینده به توافق برسند.

بقیه در ادامه مطلب:

هولودنی: شما بین فرایند فکر کردن و نتیجه‌ی آن تمایز قائل می‌شوید. واضح است که کامپیوترها در انجام دادن محاسبه‌ها عملکرد خوبی دارند و از سویی انسان‌ها نیز در تفکر تحلیلی و دیدن الگوها دارای عملکرد بسیار خوبی هستند.

کاسپارف: ما برای ارزیابی حرکات و موقعیت‌ها روش‌های گوناگونی داریم. برای مثال، اگر شما سعی کنید در بازی شطرنج چیزی را بیش از حد ساده کنید، برای این هدف یک حرکت خاص وجود دارد و من باید انتخابم را انجام دهم. در واقع انتخابی که من می‌کنم تقریبا تنها شاید به میزان ۱ درصد بر پایه‌ی محاسبه باشد و به میزان ۹۹ درصد یا حتی بیشتر از آن، بر پایه‌ی درک به‌دست‌آمده از نگاه کردن به الگوها و استخراج اطلاعاتی از تجربه‌های قبلی من در بازی شطرنج خواهد بود.

با این حال عملکرد ماشین کاملا برعکس این حالت خواهد بود. عملکرد ماشین به مقدار ۹۹ درصد متکی بر محاسبه و شاید حدود ۱ درصد بر پایه‌ی ادراک خواهد بود؛ با این وجود میزان ادراک ماشین‌ها در حال افزایش است.

امروزه، برنامه‌های شطرنجی وجود دارند که عملکردشان بسیار بهتر و پخته‌تر از دیپ بلو است. می‌توان گفت اینک یک برنامه‌ی کاربردی شطرنج رایگان روی گوشی هوشمندتان از دیپ بلو بهتر و قوی‌تر است. بنابراین شاید دیگر نتوانیم برای عملکردهای فعلی از درصد ۱ به ۹۹ استفاده کنیم؛ ولی هنوز هم هسته‌ی اصلی تصمیم‌گیری یک ماشین همواره مبتنی بر محاسبه است.

از این‌رو ما باید توجه داشته باشیم که تمامی‌ آزمایش‌ها و تجربه‌های مرتبط با بازی‌ها در زمانی که یک طرف بازی انسان و طرف دیگرش یک ماشین باشد - فرقی نمی‌کند که آن بازی شطرنج یا Go یا هر بازی دیگری باشد - ماشین‌ها به حریف خود فائق خواهند آمد و دلیل آن‌هم لزوما به خاطر توانایی حل مسئله در آن‌ها نخواهد بود.

شطرنج از نظر ریاضی حل‌ نشدنی است. تعداد حرکت‌های مجاز در این بازی حدود ۱۰ به توان ۴۵ است؛ اما در پایان کار هیچ نیازی نیست که ماشین، بازی را به‌اصطلاح «حل» کند. ماشین باید بتواند بازی را برنده شود. برای بردن بازی هم فقط باید اشتباهاتش از حریف که در اینجا انسان‌ها هستند، کمتر باشد. این خیلی هدف دشواری نیست؛ زیر ما انسان‌ها معمولا از این جهت ضعف پذیر هستیم و پایداری و ثبات ما در انجام کارها همانند کامپیوتر نیست.

از طرفی شطرنج هم بر پایه‌ی آنچه ما پی برده‌ایم، می‌تواند با قوی‌تر شدن سخت‌افزار و فراهم شدن دیتابیس کافی و هوشمندتر شدن الگوریتم‌ها به میزان کافی، مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. اما دوباره تأکید می‌کنم که اگر از دیپ بلو تا آلفاگو هم پیشرفت کرده باشیم؛ با اینکه همه‌مان می‌دانیم که مورد دومی بسیار پیشرفته‌تر و استراتژیک‌تر و به باور من، بسیار نزدیک‌تر به انتظارات ما از هوش مصنوعی است؛ اما ما هنوز هم در جایگاهی هستیم که دلیل پیروز شدن ماشین‌ها بر انسان‌ها این است که انسان‌ها دچار اشتباه می‌شوند و ماشین‌ها کمتر اشتباه می‌کنند.

منظور از این گفته‌ها این نیست که ماشین‌ها بدون عیب و نقص هستند. برای نمونه با نگاه کردن به بازی‌هایی که ما در سال ۱۹۹۷ بازی کرده بودیم و با استفاده از کامپیوترهای مدرن، من به این نتیجه رسیدم که این فقط من نبودم که در بازی دچار اشتباه شده بودم؛ بلکه دیپ بلو هم مرتکب چند حرکت اشتباه در بازی شده بود، اشتباهاتی جدی که می‌توانستند بازی را از حالت مساوی به نتیجه‌ی باخت برای ماشین سوق دهند. من مطمئن هستم که با گذشت ۲۰ سال از آن زمان، ما ماشین‌های بسیار قوی‌تری در اختیار خواهیم داشت و شاید هم‌اینک با نگاه کردن به عملکرد آن‌ها پی ببریم که مواجهه با آن‌ها دیگر به آن سادگی‌ها نیست.

ما باید به‌سادگی این واقعیت را بپذیریم که روش تصمیم‌گیری ماشین‌ها با روش‌های ما تفاوت دارد و آن‌ها بیشتر به نتیجه نگاه می‌کنند. اگر ماشین‌ها همان نتایجی را توسعه می‌دهند که ما به دنبالش هستیم، پس می‌توان در مورد اینکه در چنین فرایندی تا چه میزان از درک و فهم انسانی استفاده شده‌ است، فکر کرد. از همین رو من باور دارم که نقش آینده‌ی بشریت نیز همین امر است؛ اینکه ما اطمینان حاصل کنیم ماشین‌ها از آن قوه‌ی عظیم محاسباتی و عاری از تحلیل و استدلال خودشان برای سود رساندن به ما و در راستای منافع ما استفاده کنند.

هولودنی: ارزش نسبی مهره‌های شطرنج می‌تواند در طول بازی تغییر کند؛ یا اینکه یک مهره‌ی ضعیف‌تر می‌تواند در موقعیت قوی‌تری نسبت به یک مهره‌ی برتر باشد. یک کامپیوتر در مورد این تغییرات چگونه فکر می‌کند؟

کاسپارف: ماشین به مسئله‌های روان‌شناختی از قبیل فدا کردن یک مهره‌ی قوی‌تر هیچ اهمیتی نمی‌دهد. به‌جای آن سعی می‌کند به بازگشت‌های فوری نگاه کند. بنابراین الگوریتم‌های هوشمند و سخت‌افزارهای بسیار سریع به ماشین اجازه می‌دهند که بتواند به‌دقت و به‌طور واقعی نتایج را ببیند.

آنچه شما اشاره کردید هنوز هم یکی از ضعیف‌ترین عناصر است؛ زیرا جبران‌ها و کمبودپوشی‌های بلندمدتی از قبیل فدا کردن برخی موارد برای سودهای استراتژیک بلندمدت، می‌توانند برای یک ماشین چالش‌برانگیز باشند، زیرا یک ماشین همواره باید نتایج و بازگشت‌های فوری را در نظر داشته باشد. اما در بیشتر موارد، چنین قربانی‌ کردن‌هایی هم در دسترس ماشین هستند. یعنی اگر ماشین ببیند که با انجام دادن یک حرکت، در ۴ یا ۵ حرکت بعدی می‌تواند نتیجه‌ و سود حاصل از آن را دریافت کند، در این صورت هیچ مشکلی برای انجام آن کار نخواهد داشت.

برای نمونه، از نقطه‌نظر یک ماشین، روش حل بسیار بسیار ساده است: شما باید مهره‌ی وزیر را فدا کنید. برای یک ماشین، این موضوع هیچ اهمیتی ندارد و بلادرنگ تنها این را در نظر می‌گیرد که با دو حرکت برنده خواهند بود و در واقع تنها روش برای بردن بازی را نیز همین می‌داند.

اما در همین حال برای یک انسان، از دست دادن وزیر به خاطر هیچ‌چیز (حتی برای یک حرکت) مورد قبول نیست و معمولا این حرکت را انجام نمی‌دهد. انسان‌ها به‌نوعی دارای برخی نواحی مرده هستند. منِ انسان به آن نواحی نگاه نمی‌کنم؛ زیر با آنچه قبلا آموخته‌ام در تناقض است: اینکه تو هیچ‌وقت نباید وزیر را از دست بدهی.

اما ماشین به هر چیزی نگاه می‌کند و همین امر خودش یک برتری بزرگ دیگر بر انسان به‌حساب می‌آید. همان‌طور که گفتم، بخش‌هایی که ماشین‌ها در آن‌ها به نسبت آسیب‌پذیرند نیز بسیار محدود و انگشت‌شمار هستند. اما هنوز هم اگر شما در یک طرف انسان و ماشین را در کنار هم و در طرف دیگر حتی قوی‌ترین ماشین را داشته باشید، ترکیب انسان و ماشین برنده خواهد بود؛ زیرا هدایت‌ها و تصمیم‌های انسانی در این موقعیت‌ها می‌تواند بسیار حیاتی و تعیین‌کننده باشد.

هولودنی: این موضوع جالب است؛ زیرا در مورد سایر صنعت‌ها هم صدق می‌کند. در رادیولوژی عصبی، یک انسان دارای دقت کمتری نسبت به یک ماشین است؛ اما ترکیب انسان و ماشین از یک ماشین منفرد دارای دقت بیشتری است.

کاسپارف: بله دقیقا همین‌طور است. ماشین به ما کمک می‌کند ضعف‌هایمان را از میان برداریم. ما مثلا دارای دست خیلی پایداری نیستم. ما گاهی ممکن است هشیاری‌مان را از دست بدهیم (یا اصطلاحا حواسمان پرت شود). ممکن است تمرکزمان توسط چیزهای نه‌چندان مرتبط به موضوع فعالیت از بین برود. اما با وجود این‌ها ما دارای شهود هستیم، می‌توانیم برخی پدیده‌های خاص را حس کنیم. از طرفی شما با یک ماشین می‌توانید درست یا نادرست بودن چیزی را چک کنید. این همان دلیلی است که باعث می‌شود با کنار هم آمدن این دو سیستم (انسان و ماشین)، ما یک ترکیب بسیار بسیار قدرتمند داشته باشیم.

حال سؤال این است که مهم‌ترین مؤلفه‌ی این ترکیب چیست؟ یک رابط. اجازه بدهید که شطرنج را مثال بزنم، اما مطمئنم که شما هم می‌توانید در پی مثال‌های دیگری جستجو کنید. گاهی اوقات ما یک بازی‌کننده‌ی ضعیف در اختیار داریم و نه یک بازی‌کننده‌ی خیلی سطح بالا؛ دلیلش هم این است که شاید مثلا آن فرد بتواند یک اپراتور بهتر باشد. با بودن ماشین، خیلی مهم است که بتوانیم به نحوه‌ی درست به ماشین کمک کنیم؛ به‌جای آنکه تنها سعی کنیم بازی خودمان را بکنیم. بنابراین در این حالت شما به خیلی از ایده‌هایتان نیازی نخواهید داشت. بله همین‌طور است! شما باید نگاه و رصد کنید؛ اما در این مرحله اگر یک رابط قوی داشته باشید و به‌ویژه اگر با بیش از یک کامپیوتر سروکار داشته باشید؛ در آن صورت اگر شما آن‌ها را در کنار هم جمع و حالات مختلف را چک کنید، اپراتور دارای یک برتری خواهد بود. یک اپراتور خوب در اینجا نسبت به یک بازی‌کننده‌ی بسیار توانمند دارای برتری خواهد بود. زیرا گذشته از همه چیز، این مهارت‌های انسانی‌ هستند که برای به حد اعلا رساندن خروجی یک ماشین مورد نیازند؛ در عوضِ اینکه درک عالی انسانی بخواهد از کمک ماشین‌ها استفاده کند.

هولودنی: دیدن اینکه قوه‌ی شهودی انسان‌ها به چه شکلی می‌تواند در قیاس با کامپیوترها ضعیف‌تر باشد، راحت است؛ اما آیا شما فکر می‌کنید مثال‌هایی هم وجود داشته باشند که در آن‌ها عمل کردن بر پایه‌ی شهودگری به‌عنوان یک مزیت یا برتری تلقی شود؟

کاسپارف: دوباره می‌گویم که ما در زمینه‌ی بسیار دگرگونی پذیر و متغیری از معناشناسی قرار داریم. آیا شما به‌طور دقیق می‌دانید که شهودگری به چه مفهومی است؟ برخی از جنبه‌های شهود بر مبنای تجربه است.

هولودنی: بله همین‌طور است؛ برای مثال: نگاه ناپلئونی (اشاره به توانایی مورد نظر ناپلئون در تشخیص وضعیت و توانایی یک گروه نظامی با یک نگاه اجمالی و سریع).

کاسپارف: بله، اما فقط باید این نکته را در نظر داشته باشیم که در مورد تقابل تصمیم خالص انسانی و ماشین‌ها، من باور دارم که اگر مثلا شما به دنبالش رفته باشید یا اگر یک تست در موردش داشته باشید یا اینکه اگر نمونه‌های کافی در اختیار داشته باشید، در آن صورت نهایتا خواهیم دید که ماشین بر انسان فائق خواهد آمد. اما برخی لحظات خاص و کلیدی هم هست که من به‌طور شهودگرانه‌ای دوست دارم روی موفقیت شهود انسانی شرط ببندم؛ به‌ویژه اگر در ناحیه‌ای باشیم که مهارت و تخصص ماشینی در آن اندک باشد.

هولودنی: مانند یک برنامه‌ی اولیه‌ی شطرنج؟

کاسپارف: اجازه بدهید در مورد سال ۲۰۱۷ صحبت کنیم. برنامه‌های اولیه‌ی شطرنج را فراموش کنیم. من به این نتیجه رسیده‌ام که هر چیزی را که ما به نحوه‌ی انجام دادنش پی برده‌ایم، ماشین‌ها بهتر می‌توانند آن را انجام دهند. الان عنصر کلیدی در عبارتی که گفتم این است: ما به نحوه‌ی انجام دادنش پی برده‌ایم. علت اهمیتش هم این است که ما بسیاری از کارها را واقعا بدون اینکه نحوه‌ی انجامش را به‌طور دقیق بشناسیم، انجام می‌دهیم. پس این همان زمینه‌ای است که ماشین‌ها در آن آسیب‌پذیرند؛ زیرا ماشین ذاتا باید از نوعی تجربه‌ی دیگر بیاموزد. ماشین دست کم به دانستن قواعد بازی نیاز دارد. شما باید چیزی را ارائه کنید که به ماشین در آغاز آموختنش کمک کند. موضوع خیلی مشخصی است.

اگر چیزی وجود نداشته باشد و اگر شما نتوانید آن را توضیح دهید، در آن صورت مشکل‌ساز می‌شود. یکی از پیش‌گویی‌های خوش‌بینانه‌ی من بر این فرض استوار است که ماشین‌ها می‌توانند بهترین الگوریتم‌های موجود در جهان را داشته باشند؛ اما یک ماشین هرگز هدف نخواهد داشت؛ و مشکل ما برای تشریح هدف به یک ماشین در این است که خودمان هم نمی‌دانیم هدفمان چیست. ما هدف داریم؛ اما هنوز هم...هنگامی که به این تصویر جهانی نگاه می‌کنیم، هنگامی که به این تصویر کلی نگاه می‌کنیم، سعی می‌کنیم که بفهمیم هدف ما از بودن روی زمین چیست؟ ما نمی‌دانیم.

پس یعنی اینکه ما هنوز هم در حال جستجو هستیم و قادر نخواهیم بود که این پیام را به یک ماشین برسانیم. چنین حالتی برای ما می‌تواند به‌نوعی مشکل‌ساز و به‌نوعی هم آسایش‌بخش باشد. شاید بعضی افراد بگویند که این حرف‌ها بیشتر شبیه موعظه است؛ خب شاید هم حق با آن‌ها باشد و بله؛ شبیه موعظه است!

علت آن همان‌طور که من در کتاب و سخنرانی‌هایم اشاره کرده‌ام، این است که ذهن‌های افراد بیشتر با تصوراتی از آینده‌ای پر شده است که هالیوود و فیلم‌های تخیلی برای زمین ترسیم کرده‌اند: ترمیناتور، اسکای‌نت، ماتریکس و سایر فیلم‌ها. همه‌ی این‌ها ترسیم‌کننده‌ی دنیایی است که در آن جایی برای بشر نیست یا اینکه بشر باید با ماشین‌ها نبرد کند. من باور دارم که این حالت تنها یکی و تنها یکی از حالت‌های ممکن برای آینده است. آیا قرار است اتفاق بیفتد؟ من نمی‌دانم. برای من همه‌ی این بحث‌ها و جدل‌ها مشابه نیستند؛ اما به‌نوعی شبیه بحث‌هایی می‌نمایند که در مورد خورشید و تبدیل آن به یک ابرنواختر در ۴ یا ۵ میلیارد سال آینده می‌شود. راستش را بخواهید من اهمیتی نمی‌دهم! [می‌خندد]...

ادامه دارد...

منبع: zoomir.ir

مقایسه قدرت Wei Yi در برابر Magnus Carlsen

$
0
0

استاد بین المللی David Martinez در سایت chess24 به بررسی عملکرد  Wei Yi پدیده حال حاضر شطرنج جهان و Magnus Carlsen فوق ستاره و قهرمان حال حاضر شطرنج جهان پرداخته است.با توجه به عدم فرصت کافی جهت ترجمه ، خوانندگان علاقمند میتوانند اصل مقاله را در لینکهای زیر مطالعه نمایند.

توضیح اینکه در جدیدترین فهرست ریتینگ فیده در سال 2015 ، Wei Yi از کشور چین با 16 سال سن و ریتینگ 2721 ، نفر 30 ام لیست برترین های جهان را در اختیار دارد و Magnus Carlsen از نروژ با 24 سال سن و ریتینگ 2876 نفر اول لیست و قهرمان حال حاضر شطرنج جهان است.

لینک 1- اصل مقاله در سایت chess24

لینک 2- تحلیل مقاله chess24 در سایت chessnumbers 

جدیدترین لیست ریتینگ فیده در سال 2015 

شطرنج و فوتبال کاریکاتور


12 بازیکن برتر تاریخ شطرنج

$
0
0

چه کسی برترین بازیکن تاریخ شطرنج است؟ این یک سوال جالب است.

آیا بهترین بازیکنان ، بیشتر فعالیت میکنند؟ ما میتوانیم به نتایج سوپر مسابقات برگزار شده و یا سالهای تسلط بر قهرمانی جهان و یا برای سادگی به ریتینگهای بالای آنها توجه کنیم.

شخصیت ، جذبه و محبوبیت ، مهمترین فاکتورها هستند.

اجازه دهید 2 نفر ار برترین بازیکنان شطرنج جهان که در نظر سنجی Facebookرای آورده اند را معرفی کنیم:

      -----------------------------------------------------------------------------------

1 - ولادیمیر کرامنیک:او بهترین پیش بینی برای 10 نفر از قویترین بازیکنان کل تاریخ است. او در سال 2000 برنده مسابقه قهرمانی جهان در مقابل کاسپاروف شد و بدین ترتیب بزرگترین شکست غیر منتظره در کل ورزشها را رقم زد.

2- آناتولی کارپف: کارپف شطرنج را بطور دقیق و سطح بالا بازی میکند و از موقع فیشر تا  کاسپاروف بر دنیای شطرنج حکمرانی میکرد.

بقیه در ادامه مطلب:

12 بازیکن برتر تاریخ شطرنج:

12- میخائیل باتوینیک: 

شاید او میراث دار بزرگی تا قبل از زمان خودش نبود ، اما روش علمی تحصیل شطرنج در مدارس را بنیان نهاد.

 11- فابیانو کارانا:

 

 ممکن است که با دیدن نام کارانا شوک بزرگی به شما وارد شود.اما نباید انکار کرد که کارانا یکی از قویترین بازیکنان در تاریخ شطرنج است.او 0-7 مسابقه  2014 Sinquefield Cup را شروع کرد و به رتبه برترین های شطرنج کل تاریخ نزدیک شد.از او بعنوان بزرگترین تهدید برای سرنگونی مگنوس کارلسن در قهرمانی جهان ، نام میبرند. 

10-یودیت پولگار:

پولگار بهترین بازیکن زن جهان است.در اوج قدرت ،او یکی از بهترین بازیکنان جهان بود.پیشرفت های او ، الگوئی برای هزاران بازیکن زن شطرنج جهان است.

9- الکساندر آلخین:


آلخین برای خلق پوزیسیونهای تهاجمی پیچیده خیلی مشتاق بود. روح تهاجمی او در بهترین بازیکنان شطرنج امروزه وجود دارد.

8- میخائیل تال:


تال الماس درخشان و برترین بازیکن تهاجمی است. او ترکیبهای زیبائی پیدا میکرد.

 7- هیکارو ناکامورا:

اگر چه کارلسن حاکم شطرنج مدرن است اما ناکامورا رواج دهنده بازی بلیتز و بولت در شطرنج آنلاین است. ناکامورا به راحتی بزرگترین بازیکن آنلاین در تاریخ شطرنج است. او یکی از قویترین مدعیان قهرمانی جهان در چند سال آینده است.

6- ویسواناتان آناند:

آناند چند بار عنوان قهرمانی جهان را داشته است.او همیشه جزو برترینهای لیست ریتینگ 10 ساله اخیر بوده است.

5- خوزه رائول کاپابلانکا:

 

آنالیزهای کامپیوتری تائید کرده اند که او یکی از موثرترین بازیکنان شطرنج کل تاریخ است.

4- پاول مورفی:

 

او طرفدار گسترش و فعالیت زیاد سوارها بود و اندیشه او بوسیله بهترین بازیکنان مدرن تائید شده است.او همچنین نویسنده متبحری در بازی شطرنج بوده است.

3-مگنوس کارلسن:

البته میبایستی کارلسن را شماره یک این لیست قرار دهیم . او قویترین بازیکن شطرنج در تاریخ است.

2- گری کاسپاروف:

 بعد از بازنشستگی از شطرنج حرفه ای ، او تاکنون توانسته در شطرنج باقی بماند.او مدت زیادی در قهرمانی جهان حکمرانی میکرد. او بهترین شطرنجباز کل تاریخ است. درک عمیق کاسپاروف از کیفیت سوارها و زمان در شطرنج ، باعث شده او امروزه بر قله بازیکنان انسانی و کامپیوتری تکیه بزند.

1- بابی فیشر:

 همه افراد این لیست بازیکنان شطرنج پر آوازه ای هستند.با این وجود شهرت فیشر در یک سطح بالاتر قرار دارد.نبرد فیشر در برابر ماشینهای شطرنج شوروی ، به اوج رسیدن در قهرمانی جهان در سال 1972، آنالیزهای کامپیوتری بسیار زیاد ، همه و همه تائید کردند بابی فیشر بهترین بازیکن شطرنج کل تاریخ است.

                ---------------------------------------------------------------------

ترجمه:سعید یوسفی

منبع:سایت chess.com ( مقاله بصورت خلاصه ترجمه شده است.)

سه افسانه درباره ی شطرنج!

$
0
0

سه افسانه درباره ی شطرنج

دکتر "لارس بو هانسن" استاد بزرگ و نویسنده ی سرشناس دانمارکی که سابقه پنج عنوان قهرمانی کشورش را دارد اخیراً به همراه همسر روانشناسش استاد بین المللی بانوان "جن هانسن"  اقدام به تاسیس یک وبلاگ نموده اند که در آن به مطالب جالبی می پردازند. مقاله زیر با عنوان «سه افسانه درباره ی شطرنج» یکی از آن هاست:

شطرنج بازی ای است که همه می شناسند - از طریق بازی کردن، دیدن بازی بقیه و یا حداقل شنیدن اسم آن - با وجود این شطرنج توسط هزاران افسانه احاطه شده است!

در اینجا به سه تا از آن ها که من و "جن" [همسر لارس بوهانسن استاد بین المللی جن هانسن] در تمامی این سال ها - از موقعی که به شطرنج معرفی شدیم و پس از آن کسب عناوین بین المللی در المپیاد ها و مسابقات جهانی تا موقعیت حالمان در قامت یک مربی - با آن روبه رو شده ایم اشاره می کنیم.
 

افسانه ی اول:

"او خیلی با استعداد است و بدون شک روزی استاد بزرگ خواهد شد"

حقیقت: بیایید با ارقام شروع کنیم در میان بیش از هشتاد هزار بازیکن ثبت شده در فدراسیون شطرنج آمریکا تنها 54 نفر دارای عنوان استاد بزرگی هستند یعنی کمتر از هفت 0/07% (هفت صدم) از آن ها!

ممکن است این درصد در کشور های دیگر کمی بالاتر باشد مثلا در دانمارک 0/2% (دو دهم) از بازیکنانی که در تورنمت ها  بازی می کنند استاد بزرگ هستند ولی واضح است که بر پایه آمار و ارقام شانس کسب عنوان استاد بزرگی بسیار کم است.

نتیجه چیست؟ تبدیل شدن به یک بازیکن عالی در شطرنج بسیار دشوار است - بسیار دشوارتر از چیزی که عموم مردم تصور می کنند - به راستی کسب عناوین استاد بزرگی و استاد بین المللی نیاز به تلاش بسیاری دارد گرچه غیرممکن نیست ولی آیا می دانید رسیدن به این مقام به چه چیزهایی نیاز دارد؟

هنگامی که والدین به من می گویند که مربی فرزندشان گفته است: "وی در راه کسب عنوان استاد بزرگی است"، من از یک چیز اطمینان پیدا می کنم و آن این است که مربی فرزندشان خود یک استاد بزرگ نیست و معمولاً 1000 درجه پایین تر از سطح استاد بزرگی است. یک استاد بزرگ هیچ گاه به یک بچه ی با استعداد و یا والدینش چنین چیزی نمی گوید.

در واقع هر چه که بچه با استعداد تر باشد احتمال کمتری وجود دارد که مربی استاد بزرگش توجه او را به طور تمام و کمال به توانایی بالقوه وی برای استاد بزرگ شدن در آینده جلب کند.

استعداد های 8 و یا 9 ساله بسیاری وجود دارند. کافی است در تورنمنت بعدی که شرکت می کنید نگاهی به اطرافتان بیاندازید ولی تعداد بسیار کمی از آن ها راه دستیابی به عنوان استاد بزرگی را به طور تمام و کمال طی می کنند. چه چیز آن ها را از طی کردن راه باز می دارد؟ توهم! توهم ساده بودن راه پیش رو!

به عنوان یک مربی نباید وی را در این توهم بیاندازیم.

حتی اگر بچه متعلق به طیف نادر بسیار با استعداد باشد - مانند "کارلسن"، "کاروانا" و "ناکامورا" - تمرکز بر نتایج و درجه و این حرف که شما به هدف تان نزدیک شده اید مضر می باشد. مثلاً به عنوان یک بازیکن با درجه 1700 این موضوع فشار بسیار زیادی بر بازیکنان جوان می گذارد و توجه شان را به جای این که بر ارتقای مهارت هایشان جلب کند به آزرده شدن توسط نتایج شان جلب می کند و این خطر بسیار بزرگی است که باعث می شود جوان های با استعداد، دل زده شوند.

او می فهمد که عنوان رویایی اش چقدر دور و دست نیافتنی است و باید چه چیزهایی را برای رسیدن به آن قربانی کند! ما به استعداد های بسیاری برخورد کرده ایم که به خاطر کسب نتایج بد یا پیشرفت کندشان از شطرنج دل زده شده اند.


افسانه ی دوم:

"فرزند من بسیار استثنایی و باهوش است. او نیاز ندارد که
زمان زیادی را صرف شطرنج کند پس برای وی راه میان بری وجود دارد
"

حقیقت: هیچ میان بری برای رسیدن به مدارج بالا در شطرنج وجود ندارد. اگر می خواهید به مدارج بالا برسید باید چیزهایی را به خاطر آن فدا کنید!

گاه و بیگاه والدین از ما می پرسند: "بچه ی ما بسیار باهوش است و یادگیری اش سریع است. میان بری سراغ ندارید که با توسل به آن بتواند به مدارج بالا در شطرنج برسد بدون این که وقت زیادی صرف آن کند!؟"

متاسفانه پاسخ صادقانه به این سوال این است: "میان بری برای رسیدن به مدارج بالا در شطرنج وجود ندارد."

شطرنج نیاز به صرف کردن زمان مناسب و درخور توجه دارد. تمامی استادان بزرگ هزاران ساعت را صرف بازی کردن، مطالعه کردن، آنالیز کردن و ... می کنند.

بیشتر والدین می خواهند که فرزندانشان منعطف و چند بعدی باشند و فعالیت های متعددی را دنبال کنند این کاملاً خوب است البته فقط تا زمانی که فرزندانشان کوچک هستند. اما اگر بخواهند راه دست یافتن به مدارج بالا را  در شطرنج طی کنند نمی توانند زمانشان را میان 5 یا 6 فعالیت مختلف تقسیم کنند. گاهی اوقات نیاز است که تصمیماتی سخت گرفته شوند!

تجربه به ما نشان داده است که اکثر بازیکنان برتر دنیا در سال های ابتدایی شان مشغول دو فعالیت (غیر درسی) بوده اند که یکی شطرنج و دیگری فعالیتی بدنی بوده است. به عنوان مثال من [لارس] زمانم را بین فوتبال و شطرنج تقسیم کرده بودم ولی دیگر به هندبال و شنا ادامه نمی دادم و همچنین "جن" وقتش را میان دویدن و شطرنج تقسیم کرده بود. این ترکیب ورزش جسمی و فکری برای تامین استقامت در سطوح بالای رقابت ها مورد نیاز است. "مگنوس کارلسن" نیز در کنار شطرنج به فعالیت های بدنی بسیاری می پردازد.


افسانه ی سوم:

"شطرنج ورزش ارزانی است و
تنها چیزی که نیاز دارید 
یک صفحه و مهره ارزان قیمت است!"

حقیقت: اگر جاه طلبی شما فراتر از سطح مقدماتی برود شطرنج نیز خرج هایی دارد!

بعد از صفحه و مهره ارزان قیمت! شما خواهید فهمید که به کتاب، کلاس، عضویت در باشگاه و فدراسیون و سایت های آنلاین شطرنج، بانک اطلاعاتی، دی وی دی، وسایل الکتریکی، ورودیه تورنمت ها، کمپ های شطرنجی، مربی و نرم افزار و ... نیاز دارید علاوه برآن والدین نیز زمان و پول زیادی برای رساندن فرزندانشان به تورنمنت ها و کلاس ها صرف می کنند!

چرا مردم چنین پول هایی خرج شطرنج می کنند!؟ به همان دلیلی که برای تحصیل خرج می کنند: برای تیزبین تر شدن، خلاق تر شدن، برای گرفتن تصمیمات محکم و جدی و ساختن زندگی ای کامل تر.

من نقل قول مشهور رئیس سابق «دانشگاه هاروارد» را بسیار دوست دارم که می گوید: "اگر فکر می کنید تحصیلات گران است در جهالت به سر خواهید برد."

حال به چیز هایی که عوض آن بدست می آورید می پردازیم که شامل پول هایی است که از طریق آموزش شطرنج یا بردن جایزه در مسابقات بدست می آورید. همچنین چیزی که در دراز مدت بدست می آورید چارچوب ذهنی استراتژیک است.

برای من و "جن" شطرنج همواره اشتیاق و علاقه ای عمیق و با ارزش بوده و در ازای تمامی رنج ها و مرارت هایی که برای بهتر شدن در شطرنج کشیده ایم و تمامی تصمیم های دشواری که گرفته ایم به اقصی نقاط دنیا سفر کرده ایم و در تورنمنت ها متعدد شرکت کرده ایم و انسان های شگفت انگیزی را ملاقات کرده ایم، مکان های جالبی را دیده ایم و بالاتر از همه شطرنج برای ما همواره جذاب بوده و هست!

منبع: سایت آچمز

برگردان:رامان رامتین

مصاحبه ای خواندنی با ولادیمیر کرامنیک

$
0
0

کرامنیک: "52 ساله به نظر می آیم نه 40 ساله!"

"رامان رامتین" بار دیگر گل کاشت. همان طور که از طریق سایت آچمز نیز مطلع شده بودید، "ولادیمیر کرامنیک" قهرمان اسبق شطرنج جهان در 25 ژوئن امسال 40 ساله شد. او به همین مناسبت در مصاحبه ای مفصل و خواندنی توضیح می دهد که چرا هنوز آماده کناره گیری از شطرنج نیست. همچنین وی قدم گذاشتن در راه "ویسواناتان آناند" را غیر محتمل می داند. ولودیا [لقب او] در ادامه ضمن اشاره به 10 بازیکن برتر تاریخ شطرنج، تاملی نیز بر تغییر سبک بازی اش می کند و در پایان به مقایسه ی بین ستارگان شطرنج و آهنگسازان می پردازد. 


مصاحبه ای خواندنی با ولادیمیر کرامنیک
برگردان از رامان رامتین

یکی از محبوب ترین شطرنج بازان تاریخ جهان و مرد اول حال حاضر شطرنج روسیه در مصاحبه ای با "بوریس لوین" برای وبسایت «چس نیوز» روسیه تاملی بر دوران حرفه ای اش می کند. 

بقیه در ادامه مطلب:

شطرنج و سن

بوریس لوین : 40 سالگی... قبلا در شطرنج این سن موقع رسیدن بازیکن به اوج دوران شطرنجی خود بود درحالی که اکنون زندگی ورزشی بسیار فشرده و کوتاه شده است به طوری که این سن وقت تامل بر رساندن خود به خط پایان است، مخصوصاً که خود شما اشاره کرده اید که تصمیمات این سن در برخی جوانب زندگی بسیار موثر و مهم است.

ولادیمیر کرامنیک: من هیچ گاه نگفته ام که به محض رسیدن به چهل سالگی شطرنج را کنار می گذارم اما این سن مرحله مهمی از زندگی است که ارزشش را دارد بعد از آن دیگر به شطرنج فکر نکنم. چیزی که می توانم با قاطعیت بگویم این است که بی شک قصد ندارم در سنین بالا به شطرنج ادامه بدهم، مخصوصاً از آن جایی که دوست ندارم شاهد افول سطح بازی خودم پس از مدت ها حضور در سطوح بالای شطرنج باشم. مساله ی مهم دیگر کیفیت بازی کردن است. من تا جایی که بتوانم استانداردهای بازی خودم را رعایت کنم به بازی کردن ادامه خواهم داد و بعد از آن از شطرنج دست خواهم کشید.

همچنین این بسیار مهم است که شما از این فرایند لذت ببرید البته شاید "لذت بردن" کلمه مناسبی نباشد از آن جایی که امروزه شطرنج بسیار دشوار شده است ولی در کل شما باید علاقه مند به کاری که انجام می دهید باشید. از آن جایی که من شطرنج را برای پول بازی نمی کنم بلکه برای این بازی می کنم که می دانم هنوز توانایی مناسب را دارم و به آن علاقه مندم.


تصور می کنید که به کدام یک نزدیک ترید؟ "کاسپاروف" که در 42 سالگی به دوران حرفه ای اش پایان داد یا "آناند" که در 43 سالگی موفق به دفاع از عنوان قهرمانی جهان خود شد و هنوز هم در سن 46 سالگی در حال کسب نتایجی عالی است؟

این امر بیشتر یک امر فیزیولوژیک است. "آناند" مردی است که سبک زندگی بر پایه آیین بودایی دارد. همچنین من فکر نمی کنم هیچ کس مانند او توانایی بازیابی داشته باشد که در این مورد من به "کاسپاروف" بیشتر نزدیک هستم و هردویمان احساسی هستیم و انرژی زیادی را در بازی صرف می کنیم. من تورنمنت آخر او (لینارس 2003) را به یاد دارم که برای او بسیار دشوار بود و من قطرات عرق که بر صورت او سرازیر می شد را می دیدم.

این مورد شاید به خاطر سبک بسیار انرژیک بازی او بود؟

شاید، ولی این مساله اصلی نیست. یک نفر به راستی گفته بود که سن انسان آن سال هایی نیست که زندگی می کند بلکه آن سال هایی است که در آن تجربه کسب کرده است. سختی شطرنج حرفه ای و آن همه رویارویی قهرمانی جهانی که داشته بر او تاثیر گذاشته... "بوریس اسپاسکی" گفته بود: "رویارویی قهرمانی جهان به اندازه سه سال زندگی کردن طول می کشد." من چهار رویارویی قهرمانی جهان داشته ام پس باید 52 ساله باشم نه 40 ساله!

در کل فکر می کنم که برای دو یا سه سال دیگر به شطرنج بپردازم ولی نمی خواهم به بعد از آن فکر کنم. "گلر" نقل قولی دارد که در آن می گوید : "سن و سال چیز چندان مهمی نیست فقط باید بیشتر و بیشتر کار کنید." ولی من الآن تشکیل خانواده داده ام و بچه دارم و کارهای اجتماعی گوناگونی انجام می دهم و به همین دلیل برای من سخت است که زمان مورد نیاز برای تمرین کردن را بدست آورم. پس شانس این که مانند "آناند" در سن 46 سالگی بتوانم در سطوح بالای شطرنج باشم کم است و اگر قرار نیست در این سطح بمانم چرا باید ادامه بدهم؟

تصور می کنم جمله "گلر" حقیقتی انکار ناپذیر و ذاتی بود اما نحوه کار کردن در شطرنج مدرن با زمان "یفیم گلر" بسیار متفاوت است. یادی از "لو پولگایفسکی" بکنیم که درباره یک واریانتی که نام خود وی بر روی آن است گفته بود: "کشف خلاقانه من خشنود کننده تر از امتیازاتی بود که توسط آن توانستم بدست بیاورم."

اما حالا چی؟ شما وضعیت را در کامپیوتر وارد می کنید و تنها چیزی که نیاز دارید حفظ کردن آن است ...

این حرف به طور کلی صادق نیست، شما هنوز باید ایده های از جانب خودتان نشان بدهید ولی بدون شک واریانت ها توسط کامپیوتر ها بسیار تحت تاثیر قرار گرفته اند. با این وجود اگر من بتوانم روزانه 10 ساعت از وقتم را به شطرنج اختصاص بدهم خواهم توانست برای مدتی طولانی به رقابت در سطوح بالای شطرنج ادامه دهم. ولی چگونه می توانم این 10 ساعت را بدست بیاورم!؟ در ازای سال های کودکی دختر و پسرم؟ یا با کنار گذاشتن هر چیز دیگری در زندگی ام؟


در سطحی که من بازی می کنم همه افراد دارای اطلاعات و دانشی بنیادین و خوب در شروع بازی هستند. در دوران نوجوانی من بیشتر اطلاعات را باید به شکل دستی بدست می آوردیم - از طریق خواندن کتاب و اینفورماتورها و آنالیز بازی های دیگران - و این تجربه گران بها که از این طریق بدست می آمد جبران زمان زیادی که صرف این کار می کردیم را می کرد ولی الان شما کامپیوتر را روشن می کنید و تا وقتی که بتوانید آن ها را به یاد بیاورید همه چیز در سینی نقره ای برایتان فراهم است! پس معلوم می شود که تجربه به مقدار زیادی قابل جبران است درحالی که برتری سنی بسیار بیش از پیش مهم است. سطح انرژی شما در سن 20-22 سالگی بسیار متفاوت از 40 سالگی شماست، چیزی که من درباره خودم به وضوح میبینم.


اگر به شما پیشنهادی داده شود که به 50 سال پیش یعنی زمان پیش از کامپیوتر ها بروید قبول می کنید؟

ببینید شطرنج در حال حاضر بسیار جذاب تر، پیچیده تر، پویا تر و تند و تیز تر از آن زمان است ولی این حقیقت تنها برای بینندگان جذاب است در حالی که برای بازیکنان آن موقع شطرنج بسیار ساده تر بود. بنابراین من بدون لحظه ای درنگ این پیشنهاد را قبول می کردم!

اولین حضور خودم در لینارس به سال 1993 را یادم می آید... چه لذتی داشت در مقایسه با تورنمنت های کنونی! تدارکات برای یک بازی یکی دوساعت بیشتر طول نمی کشید. من و مربی امویتالی سشکوفسکی مهره ها را کمی تکان می دادیم، ایده های کمی به ذهنمان می رسید و همه آن ایده ها کافی بود و من می رفتم سر میز و بازی می کردم!

الان شما دو ساعت را صرف گشت و گذار در واریانت توسط کامپیوتر می کنید و ناگهان متوجه می شوید که واریانت کارایی لازم را ندارد و همچنین واریانت دیگر نیز کارایی ندارد و این فرایند ادامه پیدا می کند. نتیجه این که تدارکات در طول یک تورنمنت تقریبا تمام زمان بین بازی هایتان را می گیرد.

 

سوالی درباره سبک شطرنجی

می دانم که تا به حال بسیار توسط سوالاتی از این قبیل شکنجه! شده اید اما آیا می توانید به صراحت بیان کنید که کرامنیک 2015 چه تفاوت هایی با کرامنیک 2000 - سالی که برنده رویارویی قهرمانی جهان شد - دارد؟

بله، فکر کنم می توانم توضیح دهم. انگیزه های من دیگر دیوانه وار و جاه طلبانه نیست و همچنین سطح انرژی ام مانند گذشته نیست، در عوض درک و تجربه بیشتری از بازی دارم.


این ها چیزهای روزمره و عادی ای هستند که تمامی افراد می دانند. من بیشتر علاقه مند تغییرات در سبک بازی و نحوه به اجرا رساندن آن در بازی هایت هستم. 

از نظر سبکی من شخصیت عجیب و نامتعارقی دارم. من قهرمان جهان دیگری به یاد ندارم که سبک بازیشان در طول دوران بازیگریشان حداقل دوبار به کلی تغییر کند. در دهه 90 سبک بازی من فعال و متهاجم بود و مدام به دنبال پیچیدگی های تاکتیکی بودم. بعد در سال 1998 همه چیز به طرز چشم گیری تغییر کرد - بازی های من در وضعیت و روشی کاملاً پوزیسیونی پیاده می شدند که این امر تا سال 2005 ادامه داشت که بعد از آن دوباره به بازی تند و تیز روی آوردم. اکنون همه چیز رفته رفته به سمت سبک کلاسیک تر می رود. البته شما نمی توانید بگویید که این تغییرات و پیچ و تاب ها در سبکم کاری تعمدی و باری به هر جهت بوده - خودم نمی توانم توضیحی واضح برای این امر بیابم.


ولی در هر صورت باید دلایلی برای اینکار وجود داشته باشد.

در سال 1998 احتمالاً این اتفاق بیشتر مرتبط به کار من با "سرگئی دولماتوف" بود - که به وضوح بازیکنی پوزیسیونی بود. او در هر وضعیتی ابتدا به دنبال حرکات آرام بود و برای آخر بازی تلاش می کرد. توضیح این که چرا به سبک تند و تیز روی آوردم سخت تر است. بیشتر بدین خاطر بود که من بعد از باخت به "آناند" در سال 2008 احساس راحتی و آزادی می کردم. عنوان قهرمانی جهان مسئولیت و فشاری سنگین بر روی شماست - شما باید به طور مداوم چیزی را ثابت بکنید و در آن زمان شما هر ریسکی را به حداقل می رسانید.


پس در حال حاضر چه اتفاقی افتاده که شما باز سراغ سبک پوزیسیونی رفته اید؟

خب، اول از همه من فهمیده ام که هنوز شالوده بازی من پوزیسیونی است. پایه و شالوده ای که در دوران بچگی و به مرور شکل گرفته است و دلیل دوم این است که حریفان من جوان تر شده اند و در یک بازی پیچیده و انرژیک و تند بسیار سخت است که بتوان بر آن ها غلبه کرد به علاوه اکثر استعداد های جوان به وضوح دارای سبکی مبارز و ضربتی هستند. پس برای من این مفید و عملی است که آن ها را به بازی آرام بکشانم، جایی که می توانم از قدرت خودم استفاده کنم.

آیا امروزه بازیکنان باتجربه می توانند تنها با تکیه بر دانش پوزیسیونی خود به نتیجه خوب و دلخواه برسند؟ مانند کاری که "واسیلی اسمیسلوف" در 63 سالگی!! انجام داد و به فینال کاندیدایی رسید؟

امروزه این کار بسیار مشکل تر است، البته اگر ممکن باشد! مخصوصاً به خاطر سختی تورنمنت ها. مدت هاست که دیگر ثبت و موکول شدن بازی به روز بعد برچیده شده و همچنین دلیل دیگر زیاد بودن وضعیت های تاکتیکی است که به دلیل کامپیوتری شدن بازی است.


برای اینکه به یک نتیجه گیری خوب در این مکالمه برسیم شاید مناسب باشد که نظریه معروف "میخائیل تال" را به یاد بیاوریم که شطرنج بازان را با آهنگسازان مقایسه می کرد. اگر یادتان بیاید "تال"، "میخائیل باتوینیک" را با "یوهان سباستین باخ" و "واسیلی اسمیسلوف" را با "نیکولای چایکوفسکی" مقایسه کرده بود. وی همچنین خودش را با رهبر ارکستر "امریش کالمن" مقایسه کرده بود. از آن جایی که مادر شما در هنرستان موسیقی تحصیل کرده است نباید برای شما سخت باشد که این لیست را تکمیل کنید.

بیاید شروع کنیم!

چه آهنگسازی بیشترین قرابت روحی را با کرامنیک  دارد؟

سخت است که خودم را ارزیابی بکنم مخصوصاً همانطور که قبلا اشاره کردم تغییرات زیادی در سبکم داده ام ولی شاید شبیه "سرگئی راخمانینف" باشم.

مختصر و مفید! وی نیز آدم متغیری بود.

بله و به علاوه دورانی در زندگی او هست که در آن نتوانسته هیچ آهنگی بسازد که من نیز در این مورد با وی شبیه هستم!

بیاید به سمت نزدیک ترین رقبایتان برویم. کارلسن؟

همه او را با "ولفگانگ آمادئوس موتسارت" مقایسه می کنند - ما نیز گاهاً در میان خودمان وی را به شوخی به همین نام صدا می کنیم - این حرف تبدیل به یک کلیشه شده است. اگر چه شطرنج مگنوس در هیچ زمینه ای شبیه موسیقی موسیقیدانان اتریشی نیست. او بیشتر مانند یک کارشناس فنی است!

ولادیمیر کرامنیک سوپر استاد بزرگ بلند قامت و 198 سانتی متری شطرنج جهان


کاسپاروف؟

مسلما شبیه موتسارت نیست! شاید "لودویگ فان بتهوون".

"تال" همچنین گفته بود که که بازیکنان جوان تر بیشتر شبیه به آهنگسازان مدرن هستند، آهنگسازانی مانند "سرگئی پروکفیف" و "دمیتری شوستاکوویچ" شاید الان وقت آن است که دنبال موسیقی پاپ برویم!

بله کاسپاروف "رامشتاین" است!

آناند؟

این جا "موتسارت" در جاهایی صدق می کند - در مورد استعداد درونی و طبیعی "آناند" - و به خاطر استعداد درونی اش "ویشی" در میان برترین بازیکنان تاریخ جای دارد.

ولی همچنان وی یک نابغه نیست!؟ یکی از مصاحبه های تو را به خاطر دارم که تنها چهار نفر را به عنوان نابغه ذکر کردی: "کاسپارف"، "فیشر"، "کاپابلانکا" و "تال"

آن حرف بر پایه ی دقیق ترین متر و اندازه بود و همچنین در ذهن من افرادی بودند که دوران شطرنجی شان تمام شده بود. اگر شما کمی این دسته را گسترش بدهید آن گاه "کارلسن" و "آناند" در آن دسته قرار می گیرند، مخصوصاً که "مگنوس" در ابتدای راهش است. در دهه های دیگر شاید او در زمره ی برترین های تاریخ قرار بگیرد.

اگر تو مربی تیمی شامل تمامی بازیکنان تاریخ بودی و تیم 10 میز داشت چه کسانی را در ارنج قرار می دادی؟ همچنین تو خودت می توانی مربی-بازیکن باشی.

جالب است... تا به حال به آن فکر نکرده بودم، البته تاکنون به چهار نفر اشاره کرده ام.

نحوه چینش آن ها در میزها چگونه خواهد بود؟

کار بسیار سختی است... البته در وضعیت مفروض ترتیب قرار گرفتن آن ها مهم نیست..."آناند" و "کارلسن" در تیم قرار می گرفتند  به علاوه "آلخین"، "کارپف" و "لاسکر" نیز بدون شک در ارنج قرار می گرفتند و برای نفر دهم گزینه های زیادی وجود دارند. "باتوینیک"، "اسمیسلوف" و بسیاری دیگر.

منحصراً قهرمانان جهان؟

نه چرا تنها قهرمانان جهان؟ من "آکیبا روبینشاین" را گزینه ای جدی به حساب می آورم، وی شخصیت بسیار مهمی است.

آیا چنین جمعی از ستارگان حاضر می شدند در یک تیم بازی کنند؟

با توجه به قدرت بالای فردی شان این مساله برایشان مهم نیست. آن ها هر کس را می توانند تکه و پاره کنند!

 

بهترین بازی های کرامنیک

چه بازی ای در آینده در دایره المعارف های شطرنج به عنوان بازی شاخص "ولادیمیر کرامنیک" شناخته خواهد شد؟

سخت است که بخواهید یک بازی را انتخاب کنم - بخشی از این امر به این خاطر است که سبک بازی من بسیار تغییر کرده در طول زمان شما می توانید بازی های مشخصه را در هر کدام از آن دوران پیدا کنید. در دهه 90 شاید بهترین بازی من برد با مهره سیاه در برابر "کاسپاروف" در «دوس هرماناس 1996» باشد، مخصوصاً که این تنها بازی فکری است که بین ما رخ داده است و در آن سیاه به پیروزی رسیده است. در بقیه بازی ها سفید پیروز بوده است.

گری کاسپاروف در برابر ولادیمیر کرامنیک

همچنین دو پیروزی تماشایی با مهره سیاه بر "وسلین توپالف" در سال های 1995 و 1997 و یک پیروزی در برابر "گری کاسپاروف" در سال 1994 (سریع) نیز جز بازی های درخشان من در دهه 90 هستند.

در بخش دیگر از زندگی ام به بازی آخرم در برابر "پیتر لکو" در رویارویی قهرمانی جهان سال 2004 اشاره خواهم کرد که آن بازی علاوه بر روحیه جنگندگی و ورزشی بالا، کیفیت بسیار خوبی نیز داشت.

بازی های خوب زیاد دیگری نیز هستند مانند پیروزی ام در برابر "آناند" در "ویک آن زی" به سال 2007.

صادقانه بگویم که برای من سخت است تعیین بهترین بازی خودم، چون برای این کار هیچ ضابطه و معیاری وجود ندارد، مخصوصاً که شما در زمان های مختلف اولویت های متفاوتی دارید. همانند این مشکل را برای تعیین کردن نویسنده و آهنگساز محبوبم هم دارم. می توان لیستی 10 نفره همانند نوابغ شطرنجی تعیین کرد ولی تعیین یک نفر یا یک بازی بسیار دشوار است.


از چیزی پشیمان هستید؟

اگر می توانستید دوباره دوران شطرنجی خود را شروع کنید، البته با تجارب حال حاضرتان، آیا تغییرات زیادی می کردید؟

بدون شک بله! اشتباهات زیادی مرتکب شده ام.

با این که یکی از موفق ترین دوران شطرنجی را در بین بازیکنان دارید؟

با دانش و فهم اکنونم و انرژی دوران نوجوانیم دوران شطرنجی ام بسیار موفق تر می بود! حداقل 50 واحد درجه. مستقل از هر اتفاق دیگری می دانید از چه چیزی مهمی غفلت کردم!؟

نه

حضور فردی در کنارم مانند حضور الکساندر نیکیتین در کنار "کاسپاروف" و یا "سیمن فورمان" در کنار "کارپف". حضور راهنمایی دانا. کسی که در زندگی و زمان های سخت مرا راهنمایی کند و به من یاد بدهد که از اشتباهات دیگران استفاده بکنم نه از اشتباهات خودم. من همه چیز را به شکل آزمون و خطا به دست آوردم و اگر الان مربی خود 17 ساله ام بودم، نمیگذاشتم چنین اتفاقاتی بیافتد.


گری کاسپاروف جوان در کنار مربی اش الکساندر نیکیتین

 

به علاوه اگر چنین اتفاقی میافتاد دیگر هیچ پشیمانی ای نداشتم چون همه چیز به خوبی پیش می رفت.

 

اتفاقی که می توانست تاریخ شطرنج را عوض کند

تمامی افراد لحظه ای را به یاد دارند که در آن لحظه بسیار ترسیده اند.

بحرانی ترین اتفاق عمرم چیزی نبود که مربوط به یک جرم یا یک رسوایی باشد بلکه یک سفر معمولی از لینارس به فرودگاه بود که در آن ممکن بود دنیای شطرنج همزمان من و "کاسپاروف" را از دست بدهد.

لطفاً بیشتر از آن بگویید!!

دقیقاً یادم نمی آید چه سالی بود، فکر میکنم 96 یا 98 بود. تورنمنت لینارس تمام شده بود و ما روز بعد از پایان مسابقات پرواز داشتیم از آن جایی که با ماشین تا فرودگاه 3 ساعت راه بود من و "کاسپاروف" ساعت 6 صبح حرکت کردیم و راننده در پشت فرمان خوابش برد، در حالی که ماشین سرعت نسبتاً زیادی داشت!!

ما در ماشین نشسته بودیم و درباره مطلبی سخن می گفتیم و متوجه چیزی نشدیم از آنجایی که عینک راننده تیره بود نمی توانستیم چشمانش را ببینیم. جاده خالی بود، پس سرعت 120 کیلومتر کاملاً طبیعی به نظر می رسید. سپس خودرویی جلوی ما پدید آمد و ما با سرعت به سمت خودرو جلویی می رفتیم و تنها چند متر مانده بود که ما مستقیم به سمت آن پرواز کنیم!

کرامنیک در سال 2000 با غلبه بر گری کاسپاروف به سال ها سلطه ی وی بر شطرنج جهان پایان داد.


"کاسپاروف" در صندلی جلو بود و من عقب نشسته بودم ولی ما همزمان خطر را حس کردیم و یک مرتبه از جایمان پریدیم. حرکت ناگهانی ما راننده را بیدار کرد و در لحظات آخر توانست چرخ را بپیچاند!

"کاسپاروف" آتشی مزاج هر چه که درباره ی راننده فکر می کرد را به او گفت! و راننده خودرو را متوقف کرد، مقداری قهوه از فلاسکش برای خود ریخت درحالی که دستانش می لرزید. او چند لحظه بعد آرام گرفت و ما بدون وقوع اتفاق خاصی به مقصدمان رسیدیم.

منبع: سایت آچمز

مصاحبه ای با توپالف پس از فتح سوپر تورنمنت نروژ

$
0
0

سوروف: وسلین، آیا مدت زیادی از آخرین باری که یک سوپر تورنمنت را فتح کردی، می گذرد؟

توپالف: آخرین تورنمنتی که در آن قهرمان جهان حضور داشت و در آن برنده شدم در سال 2008 و دربیلبائوی اسپانیا بود. در آن زمان "ویسواناتان آناند" قهرمان جهان بود و در آن تورنمنت حضور داشت. از آن زمان به بعد مطمئن نیستم.

البته بعد از آن تورنمنت های زیادی را فتح کردم اما نه با چنین شرکت کننده های نیرومندی. در سال 2010 در لینارس قهرمان شدم که البته قهرمان جهان در آن حضور نداشت.
 


به صورت کلی آیا بازی کردن با قهرمان جهان برای تو مهم است؟

نه تا حدی که فکر می کنید. درباره ی آمارها صحبت می کنم. من جایزه بزرگ فیده در زوگ را قهرمان شدم و در لندن مشترکاً در مکان اول قرار گرفتم و در لینارس نیز مشترکا اول شدم و شاید هم در تورنمنت های دیگری که الآن حضور ذهن ندارم. اما اگر درست به یاد بیاورم بیلبائو، آخرین تورنمنتی بود که در آن قهرمان جهان حضور داشت.

بقیه در ادامه مطلب:

 


وسلین توپالف در سال 2005 در آرژانتین، قهرمان (فیده) شطرنج جهان شد


آیا مگنوس کارلسن به تو تبریک یا چیز دیگری گفت؟

البته، او حال مساعدی نداشت و حتی بازی آخرش را باخت. اما چه می شود کرد؟ من تنها فردی نیستم که باید سرزنش شوم. به نظرم او در کل این تورنمنت بی تفاوت و بی علاقه بود.
 


مگنوس کارلسن پس از باخت دور آخرش در حال فرار از دست خبرنگاران


آیا فکر می کنی این اتفاق در دور اول بر روی هردوی شما تاثیر گذاشت؟

فکر می کنم زیاد تحت تاثیر قرار نگرفتم ولی در مورد "کارلسن" این طور نبود. یعنی برای من عادی بود. یک امتیاز، یک امتیاز است. من نسبت به بازی خودم احساس بدی داشتم چرا که پوزیسیون کاملاً عادی بود ولی او یکباره مرا به ناکجا آباد!! برد. من خیلی نگران شدم. بازی را بردم اما اگر همان گونه ادامه می دادم نتیجه چیز دیگری می شد. بنابراین اعتقاد ندارم که اتفاق عجیبی رخ داده باشد اما احتمالاً او را تحت تاثیر قرار داد. اگر شخصی یک بازی را به این شکل برنده شود و همین طور ادامه دهد تا تورنمنت را فتح کند بدین معنی نیست که بازیکن بازنده، بازی های باقیمانده را بد بازی کند.
 


لحظه ای در دور اول که داور به مگنوس کارلسن اعلام کرد بازی را به علت اتمام زمان باخته است


اما طی یک تقارن عجیب این چیزی بود که رخ داد.آیا تو به تقدیر اعتقاد داری؟ شاید این تقدیر بود.

توپالف: صادقانه بگویم، من اعتقادی به تقدیر ندارم و فکر نمی کنم این تقدیر بود. این که او دیر رسید و اطلاعی راجع به مقررات کنترل زمانی پیدا نکرد تنها یک شانس و اقبال نبود. اگر او به موقع می رسید احتمالا می شنید. خود من نیز در مورد کنترل زمان اطلاع نداشتم. به جز او همگی ما وقتی سرداور در این مورد صحبت کرد، در سالن حضور داشتیم و این یک اتفاق نیست. زیرا او تقریباً در همه مسابقات دیر می رسید. او قهرمان جهان است و شاید می خواست از عکاسان دوری کند.


آیا او برای بازی های دیگر نیز دیر می رسید؟

فکر می کنم او تقریباً همیشه دیر می آید. توجه دقیقی به این مسئله نداشتم اما معمولاً بله
 


اما تو واقعاً به کنترل زمانی اهمیت نمی دهی؟ چرا که هرگز مشکل زمانی نداری.

البته من بی تفاوت نیستم. اما از آنجا که در دو سال ابتدایی این تورنمنت حضور داشتم، فکر می کردم همه چیز مثل سابق است. اما وقتی شنیدم که سرداور درباره کنترل زمانی چیزی گفت متوجه نکته عجیبی شدم و در خلال بازی مجدداً سوال کردم و او تاکید کرد که افزایش زمان بعد از حرکت چهلم خواهد بود و تا انتهای بازی ادامه خواهد داشت و این کمی عجیب بود.
 


مفسر ابر تورنمنت شطرنج نروژ: خیلی خوش شانسی / توپالف: باور کنید تقصیر من نیست!


به صورت کلی فکر می کنی بهترین شیوه کنترل زمانی چیست؟ آیا  همین شیوه را برای کلیه تورنمنت ها می پسندی؟

کنترل زمانی فیده را دوست دارم. فقط احساس می کنم لازم است کمی زمان را کاهش داد. ولی نمی دانم بهترین شیوه چیست تا بتوان کیفیت بازی را حفظ کرد. اما فکر نمی کنم این مقدار زمان هم برای بازی لازم باشد. ما باید بین خستگی تماشاگران و سریع تمام شدن بازی، یکی را انتخاب کنیم. البته 7 ساعت برای یک مسابقه بسیار زیاد است. اما یک ساعت هم خیلی کم است. کنترل زمانی فیده کاملاً پویاست.


این حقیقت را که قبل از دور نهایی جنگ برسر مقام اول بین دو بازیکن مسن تورنمنت بود را چگونه توجیه می کنی؟

در این مورد توضیحی ندارم. بارها گفته ام که من خودم را به عنوان فرد مورد علاقه شطرنج دوستان، نمی دانم. بعد از مسابقات جبل الطارق که در اواخر ژانویه یا اوایل فوریه تمام شد، مدت ها بود بازی نمی کردم و فکر می  کردم که یک مسئله ی طبیعی باشد. بنابراین این تورنمنت به صورت نا مطمئن آغاز شد. ابتدا با "کارلسن" سپس "ناکامورا" یک برتری خیلی زیاد را از دست داد و این غیر معمول است. سپس من یک نتیجه خوب کسب کردم. اما "آناند" مثل همیشه خوب بازی کرد. فکر می کنم او همیشه برای کسب مقام اول می جنگد. نکته عجیب در آنجا برای من خوب بازی کردن "آناند" نبود بلکه نتایج خودم بود.
 


"سیلویو دانایلوف" (وسط) مدیر برنامه ها و استاد بزرگ "ایوان چپارینوف" دستیاز وسلین توپالف


مدیر برنامه هایت "سیلویو دانایلوف" دیروز اشاره کرد که به صورت عملی آماده مسابقات نمی شوی. آیا این درست است؟

من بازی هایی را که انجام می شود را می بینم و پیگیری می کنم. ولی نه مانند سابق و حداکثر 4 ساعت در روز و آن هم وقتی که دخترم در مهد کودک است. وقتی او ساعت 1 بر می گردد دیگر شطرنج کارکردن سخت می شود. مسلماً برای تورنمنت بسیار تدارک دیده بودم اما نمی توانم بگویم بیشتر از قبل.

من بازی ها را از طریق کامپیوتر می بینم و تحلیل می کنم. اما مثل گذشته جلسات آموزشی ندارم.


 

سیمولتانه ی چشم بسته / وسلین توپالف در شطرنج چشم بسته نیز تبحر خاصی دارد

به ما بگو این روزها انگیزه ها و اهدافت تا چه حد بزرگ است؟

در واقع خیلی بزرگ نیست. من سال گذشته در مسابقات خانتی مانسیسک ناامید شدم. اما امسال شانس زیادی برای رسیدن به تورنمنت کاندیداها دارم. ولی هنوز خیلی مطمئن نیستم. اگر قرارداد را نپسندم، نمی دانم که شرکت خواهم کرد یا نه. پیشنهادی برای رفتن به آمریکای جنوبی و انجام چندین مسابقه سیمولتانه دارم و شاید به آنجا بروم. اما انگیزه ام تنها کسب پول نیست بلکه به دست آوردن عنوان برای شرکت در مسابقات قهرمانی جهان است. بنابراین در آینده باید تصمیم بگیرم که چه کار کنم. در آن زمان باید ببینم چه کسانی حضور دارند، جایزه چقدر خواهد بود و مسائلی از این دست.
 


وسلین توپالف در حال گرفتن نشان افتخار از رئیس جمهور بلغارستان


به ما بگو به غیر از نتایج خودت در خانتی مانسیسک، از چه چیزی خوشت نیامد؟

من می گویم اگر شخصی مدتی طولانی تدارک ببیند امیدوار است که برنده شود. اگر کسی به من می گفت به مدت 2 ماه تدارک ببینم و در انتها در مسابقات 1- (من که 2- هم شدم!) می شوم ولی 40000 دلار می گیرم، شرکت نمی کردم. در خانتی مانسیسک وقتی متوجه شدم 5 دور مانده به پایان 2- هستم و هیچ شانسی برای قهرمانی ندارم و مجبورم یک هفته دیگر بازی کنم، هیچ انگیزه ای نداشتم. اگر به دنبال پول بودم جای دیگری را برای کسب همین مقدار پول با تلاش کمتر انتخاب می کردم.

توضیح: 2- به مجموع برد و باخت هایی توپالف در خانتی مانسیسک اشاره دارد. (2 پیروزی + 4 باخت = 2-)


اما این یک ورزش است و غیر ممکن است که نتیجه را بتوان پیش بینی کرد.

درست است. اما خود شخص نیز کمی باید حس کند که شانسی وجود دارد. من می دانم که در مقابل "ناکامورا"، "کاروآنا"، "آناند" و دیگر بازیکنان بازی خواهم کرد و لازم است از 2- به 3+ برسم و این کار راحتی نیست. از طرف دیگر انتظار نداشتم 5+ شوم.
 


دور آخر لینارس 2005: گری کاسپاروف در آخرین دیدار رسمی زندگی اش به وسلین توپالف باخت


تو دیگر خیلی جوان نیستی و خانواده داری. آیا برای یک رویارویی قهرمانی جهان دیگر آماده ای؟

فکر می کنم فقط یک حریف جوان می تواند "کارلسن" را شکست دهد. شاید "فابیانو کاروآنا" و شاید هم "آنیش گیری" که در حال حاضر پیشرفت خیلی زیادی داشته است و در مقابل "کارلسن" نتایج بهتری هم داشته است. البته یک تفاوت در کلاس آن ها وجود دارد. او هنوز فاصله بسیاری با کارلسن دارد. آن جوان چینی [وی یی] نیز می تواند این کار را انجام دهد اما فکر نمی کنم شخصی مسن تر از "کارلسن" بتواند. از نظر تئوری امکان پذیر است اما به نظر من عملی نیست. اگر شما "کارلسن" را با "آناند"، من یا هر کس دیگری طبق 10 معیار بسنجید، او در 8 معیار بالاتر و برتر است. انرژی، جوانی و ... و البته او توانایی های خیلی بالای شطرنجی دارد. بنابراین به نظر می رسد فقط افراد جوان تر از او نه تنها شانس بلکه انگیزه برای شکست او دارند.


در کنفرانس خبری نروژ گفتی که کامپیوتر هم اکنون باعث شده که بازیکنان برتر همواره به تساوی برسند. چه راه حلی برای حل این موضوع سراغ داری؟چه باید کرد؟

اگر بخواهیم صادق باشیم راه خاصی وجود ندارد و پیشنهاد خاصی ندارم. تنها پیشنهاد «شطرنج فیشر» است که من شخصاً آن را نمی پسندم. افراد حرفه ای به پوزیسیون های جدید عادت خواهند کرد اما برای طرفداران شطرنج این مساله بسیار دشوار خواهد بود. فرضاً شما یک کتاب می خرید و دفاع فرانسه را مطالعه می کنید و می خواهید عصر همان روز در باشگاه شطرنج آن را پیاده کنید. حال اگر بخواهید تمام این قوانین را تغییر دهید به عنوان یک آماتور کاملاً گیج می شوید. کتاب ها حاوی اطلاعات بسیاری هستند و از طرفی هم حاوی فرهنگ و تاریخچه شطرنج.

پوزیسیون استاندارد در شروع بازی کم و بیش متوازن و منظم است. اگر آن را تغییر دهید ممکن است در ابتدا جالب به نظر برسد ولی در نهایت کامپیوتر بهتر بازی خواهد کرد.
 


"پائولو کوئلیو" نوبلیست و نویسنده شهیر برزیلی در حال افتتاح سوپر تورنمنت صوفیه 2006


به نظرت قوانین صوفیه تساوی زیر چه نقشی در تورنمنت ها دارد؟

توپالف: سیلویو حدود 10 سال پیش این قوانین را وضع کرد و از آن زمان این قوانین باعث پیشرفت گردهمایی ها و تورنمنت های شطرنجی شد و حتی وقتی این قوانین اعمال نمی شود سازمان دهندگان ،بازیکنان و تماشاگران متوجه می شوند که نمی شود اجازه داد بازیها بعد از یک تعداد حرکت زیاد مساوی شود.

توضیح قانون صوفیه: مطابق این قانوان بازیکنان نمی توانند تساوی توافقی داشته باشند اما تساوی در اثر پات، تکرار حرکت و قانون پنجاه حرکت و مهره های ناکافی امکان پذیر است. سایر انواع تساوی تنها زمانی پذیرفته می شوند که داور وضعیت را مساوی تشخیص دهد.
 


یکی از علاقه مندان سوال می کند احساست درباره غیبت کاریاکین در استاوانگر چیست؟ او دو تورنمنت قبلی را فتح کرده اما این بار دعوت نشد.

فکر نمی کنم او به دلایل سیاسی دعوت نشده باشد. فقط به خاطر قوانینی است که تنظیم شده تا تنها 10 نفر برتر ریتینگ جهانی دعوت شوند. من شخصاً تظرم را به برگزارکنندگان گفتم. این که باید یک چینی، یک آمریکایی، یک روس و یک هندی دعوت شوند. این مساله برای هر رویداد بزرگی بهتر است حتی اگر باعث کم شدن کیفیت تورنمنت به میزان کمی شود. چه فرقی می کند از بین نفرات 1 تا 9 جهانی مثلا نفر چهارم نباشد. کیفیت تورنمنت همچنان بالا خواهد بود اما چین یک بازار پتانسیل بزرگ برای بازیکنان است.
 

 
توپالف سابقه کسب اسکار شطرنج را نیز دارد


می دانی که بعد از فتح سوپر تورنمنت نروژ و گرفتن جایزه ات، جشن تولد چهل سالگی کرامنیک برگزار شد. آیا دوست داری برای او آرزویی کنی؟

توپالف: البته که نه!!!

توضیح بیشتر: با توجه به کدورت دیرینه بین این دو بازیکن، این پاسخ توپالف خیلی هم غیرمنتظره نیبود. در سال 2006 در جنجالی ترین رویارویی قهرمانی شطرنج جهان، "ولادیمیر کرامنیک" با غلبه بر "وسلین توپالف" قهرمان شطرنج جهان شد اما "توپالف" حریف را با توجه به وجود کابل مشکوکی در توالتش به تقلب متهم کرد. آن ماجرا [آن هم با توجه به این که رویارویی در روسیه یعنی زادگاه کرامنیک برگزار می شد] جنجال های زیادی به راه انداخت به طوری که حتی رویارویی برای مدتی به حالت تعلیق در آمد (کرامنیک در دور پنجم پشت میز حاضر نشد و باخت غیبت خورد). همچنین کار به جایی رسید که بسیاری از رسانه های دنیا از رویارویی قهرمانی شطرنج جهان 2006 با عنوان جنگ توالت!! یاد کردند و حتی کتابینیز در این زمینه نگاشته شد. از آن زمان به بعد رابطه بین این دو سوپر استاد بزرگ به شدت شکراب است و هیچ گونه ارتباطی با یکدیگر ندارند و حتی در آغاز دیدارهای بعدی شان در تورنمنت های مختلف به یکدیگر دست نمی دهند.
 


تو با او رابطه ای نداری و علاقه ای به برقراری ارتباط نداری. چرا؟

چطور می توان با او ارتباط برقرار کرد؟ سال گذشته گفتم او خوش شانس ترین فرد در تاریخ شطرنج است. او شانس شرکت در تمام مسابقات را به دلایل سیاسی کسب کرد. وقتی من قرارداد شرکت در رویارویی قهرمانی جهان را در الیستا امضا کردم، او در روسیه نفر سوم بود. یعنی مشخص است که این انتخاب ورزشی نبود. این شخص همان کسی است که مدام می گفت "کاسپارف" باید در مسابقه انتخابی شرکت کند. وقتی او در لندن به صورت مشترک اول شد تلاش زیادی صورت گرفت تا "کارلسن" را از شرکت در مسابقه منصرف کنند و او را جایگزین کنند و این اتفاقی است که همواره می افتد. او در میز 1 بازی می کرد در حالی که نفر سوم ریتینگ بود و این فقط به خاطر حمایت های سیاسی است.
 


نمایی از لحظه آغاز جنجالی ترین دوره رویارویی های تاریخ قهرمانی شطرنج جهان / 2006، الیستا


بنابراین فکر می کنی این یک توطئه ی جهانی است؟

مشابه این قضیه در دهه ی 70 در مورد "آناتولی کارپف" اتفاق افتاد. "کارپف" نورچشمی حزب «پولیت بورو» بود اما حداقل "کارپف" بر خلاف "کرامنیک" بازی کرد و مسابقات انتخابی را برد.



اما این دلیل صحبت نکردنت با کرامنیک نیست. تو قرارداد مسابقه را امضا کردی و در آن مسابقه با او صحبت کردی و دست دادی. شاید دلیل دیگری وجود داشته باشد.

البته، همواره گفته ام و هنوز هم اعتقاد دارم در الیستا مسائلی رخ داد. اگر شما احساس می کنید از بین بردن مدارک و ویدیوهای رسمی امری عادی است، این مساله دیگری است.

Veselin Topalov   Vladimir Kramnik   NorwayChess 2015   Magnus Carlsen
Topalov-Kramnik   World Chess Match 2006  Elista  Russia  Chess Oscar


علی وحدت دوست (تهران - ایران)

شطرنج باز، دکترای هوا فضا از دانشگاه خایی اوکراین، کارشناس ارشد MBA
و کارشناس مهندس مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف
منبع خبر: سایت آچمز

مصاحبه ای خواندنی با ویشی آناند

$
0
0

اوایل امسال "ویسواناتان آناند" در «انستیتو تکنولوژی هند در مَدرَس» زادگاه "آناند" که امروزه به نام "چنای" شناخته می شود سخنرانی کرد. این سخنرانی اخیراً در وبسایت «یوتیوب» انتشار یافت و به ما اجازه داد که مورد استقبال قرار گرفتن "آناند" قهرمان چندین دوره جهان توسط افراد مشتاق و با شور و شعف را مشاهده کنیم.


جهت کسب اطلاعات بیشتر می توانید به گزارش سایت چس 24 مراجعه فرمایید

"ویشی" در این سخنرانی درباره ی دوران حرفه ای شطرنجی اش - از اوج گیری و صعود ناگهانی اش از هیچ به شماره ی 4 هند در سن 13 سالگی تا موفقیت های اخیرش - صحبت می کند. همچنین اظهار نظر او درباره "آناتولی کارپف" و "مگنوس کارلسن" از برجسته ترین نکات این مصاحبه است.

بقیه در ادامه مطلب:

"ویشی آناند" معمولا به شکل غیر منصفانه ای به خاطر اقدامات و فعالیت های کمش برای پیشرفت شطرنج به عنوان یک قهرمان جهان مورد سرزنش قرار گرفته است ولی شاید ذکر این نکته کافی باشد که زمانی "ویشی آناند" اولین استاد بزرگ هند بود ولی اکنون کشورهای جنوب آسیا 38 استاد بزرگ دارند. همچنین هرکس که "ویشی" را در «توییتر» دنبال می کند مشاهده کرده است که او فعال ترین فرد در بین بازیکنان مطرح شطرنج است. او همچنین برای اسپانسرهای متعدد خودش در سراسر هند سیر می کند و همچنین برای ارتقای جایگاه هند در بازی های المپیک و کسب مدال های طلای بیشتر در المپیک تلاش می کند به عنوان مثال:

اگرچه به نظر می رسد که سخنرانی های وی معمولاً برای گروه های کوچک است و به طور عمومی در اینترنت انتشار نمی یابد ولی احتمالاً با گذر زمان این اتفاق خواهد افتاد و به طور عمومی انتشار خواهند یافت. از آن جایی که دو روز پیش شاهد سخنرانی وی در «انستیتو تکنولوژی هند در مدرس» در «یوتیوب» بودیم. اگرچه این سخنرانی شامل مطالبی آشنا و اساسی بود ولی به ما چارچوب خوبی از این که چگونه وی با تمرین و برخورداری از استعداد ذاتی به قله های شطرنج رسیده است می دهد.


پیشرفت ناگهانی و غیر منتظره در 13 سالگی

در این جا "ویشی" چگونگی ورود تیم باشگاهی اش به مسابقات تیمی جوانان هند را توصیف می کند. او در آنجا مدال طلای میز 1 مسابقات را کسب نمود و جواز حضور در قهرمانی جوانان هند را کسب کرد که در آن با 9 امتیاز از 9 دور به قهرمانی رسید و سپس به مسابقات بزرگسالان راه یافت که در آنجا در 13 سالگی چهارم شد.


آناند کوچک [در حال عطسه کردن!] در مسابقات شطرنج قهرمانی جوانان هند 1982
 


Lightning Kid، لقب و عنوانی که از آناند در سنین کودکی در روزنامه های مختلف هند یاد می شد

در طول تقریبا 1 سال من از یک بازیکن باشگاهی تبدیل به شماره ی 4 هند شدم و این اتفاقی کاملاً غیر منتظره بود. این اتفاق به من چیزی آموخت که بعد ها نیز بسیار در زندگی ام پیش آمد این که گاهی اوقات هنگامی که در حال تمرین کردن و کار کردن هستید احساس نمی کنید که در حال پیشرفت هستید ولی ناگهان این پیشرفت در یک موقعیت مناسب خودش را نشان می دهد و من این اتفاق را نه تنها در خودم بلکه در بسیاری از افراد دیگر نیز دیدم. این ویژگی اتفاقی است که معمولاً اتفاق می افتد و ایده این است که شما به کار کردن ادامه بدهید و بعد از مدتی می بینید که همه چیز در جای خود قرار می گیرد و شما می توانید قدم بزرگی در راه پیشرفت تان بردارید.


آناند در سن 6 سالگی
 


تصویر معروفی از کودکی آناند
 


آناند در نوجوانی


  
آناند نوجوان پله های ترقی را به سرعت طی کرد و خود را در جهان شطرنج مطرح ساخت


چگونگی بهتر شدن در شطرنج

شاید این موضوع را ندانید که "آناند" بخشی از دوران کودکی خود را در شهر مانیل پایتخت کشور فیلیپین گذرانده است. او توضیح می دهد که چگونه مادرش به "یوجین توره" اولین استاد بزرگ تاریخ قاره آسیا زنگ می زند [البته اشتباهاً با برادر "یوجین"حرف می زند!] و همچنین به یک برنامه شطرنجی در تلویزیون اشاره می کند که در آن مسایل مختلف نشان داده می شد و به عنوان جایزه برنده کتاب در نظر گرفته شده بود و "ویشی" بسیاری از آن مسابقات را برده بود و مسئولین مسابقه او را دعوت کرده بودند تا بیاید و کتاب های مورد نظرش را بردارد!

برای سال های زیادی تنها راه کسب دانش شطرنجی کتاب هایی بود که در آن برنامه تلویزیونی برده بودم. همچنین در پی بازی کردن های پی در پی توانسته بودم تجارب بسیاری کسب کنم. من هنوز معتقدم که بهترین راه برای پیشرفت در شطرنج همین راه می باشد. مساله این است که هنگامی که شما مطلبی را از مربی تان فرا می گیرید یا در کتابی می خوانید تا موقعی که در بازی به طور عملی به کار نبندید به شکل یک مفهوم انتزاعی و مجرد در ذهن شما می ماند درحالی که اگر شما کمی بازی بکنید می توانید عملاً تجربه کنید و مفاهیم را هرچه بهتر درک کنید.


آناند نوجوان میز یک تیم ملی شطرنج بزرگسالان هندوستان در المپیاد جهانی شطرنج 1986: اینجا

 


او در سال 1987 در شهر باگیوی فیلیپین قهرمان جوانان جهان و کمی بعد استاد بزرگ شد


شناخته شدن به عنوان اولین استاد بزرگ هند

کمی بعد من تجربه ی بسیار خوبی داشتم: در قطار بودم و مردی که در کنار من نشسته بود از من پرسید که چکاره ام؟ - این اتفاق برای موقعی بود که من به تازگی مدرسه را تمام کرده بودم - به او گفتم که شطرنج باز هستم و وی دوباره پرسید بسیار خب ولی چکاره اید؟ و من دوباره گفتم که شطرنج بازم و دیگر درس نمی خوانم. وی در ادامه گفت چه برنامه ای برای کسب درآمد داری؟ پدرت صاحب شرکتی است؟ و من در جواب گفتم که من شطرنج باز حرفه ای هستم و توسط شطرنج گذران زندگی خواهم کرد. او به من گفت که ای مرد جوان نصیحتی از من بشنو! ورزشکار بودن در هند کار و حرفه خطرناکی است شاید اگر مانند "ویسواناتان آناند" باشی بتوانی گذران زندگی بکنی ...

این اتفاق یکی از شورانگیزترین اتفاقات و تجاربی بود که تاکنون داشته ام. البته من به او نگقتم که آناند هستم.


دوران هایی سخت پس از کسب عنوان استاد بزرگی

عنوان و هدف مهم بعدی برای من چندان واضح نبود. من به تازگی استاد بزرگ شده بودم و بعد از آن باید به دنبال کسب چیز جدیدی می بودم. برای مدت حدوداً شش ماه نتایج من دچار افت محسوسی شد. در واقع عملکرد من در این 6 ماه به گونه ای بود که در هیچ تورنمنتی عملکردی معادل یک نورم استاد بزرگی نداشتم. حقیقت این است که مادامی که شما هدفی دارید و نیاز به کسب نتایجی درخور با آن هدف دارید بسیار بر روی نتایج خودتان حساس هستید ولی موقعی که هدف خاصی ندارید خیلی تفاوت ندارد و به این خاطر شما رو به افول می روید. من بعد از این دوره 6 ماهه کمی به خودم آمدم و بیش از پیش به خودم فشار آوردم. همچنین من با اساتید بزرگ زیادی صحبت کردم و تمامی آن ها گفتند که برای آن ها نیز این اتفاق افتاده است. گرفتن عنوان استاد بزرگی خودش هدف مهمی است و بعد از آن شما ایده ای ندارید که چه می خواهید بکنید.

رویارویی کاندیدایی قهرمانی جهان با "آناتولی کارپف"

بر روی کاغذ شانس چندانی نداشتم ولی برای اولین بار شروع به کار کردن با یک مربی کردم و آن هم برای رویارویی با "کارپف"

مربی من "میخائیل گورویچ" استاد بزرگ اهل شوروی بود [بعد ها گورویچ در سال 1991 به کشور بلژیک مهاجرت کرد و مجدداً در سال 2005 به ترکیه مهاجرت کرد] او به من آموخت که چگونه بتوانم کیفیت بازیم را در تمامی زمینه ها بالاتر ببرم. او همچنین معتقد بود که هنگامی که با "کارپف" بازی می کنید شما باید بدانید که او می خواهد چکار کند. یکی از مشخصه های مهم سبک بازی "کارپف" این است که وی معمولاً طرح خاصی از جانب خود ندارد. او تلاشی برای انجام دادن کاری روی صفحه نمی کند ولی در عوض حس و شهود قوی و عجیب غریبی در این که شما می خواهید چه بکنید و چگونه بتواند شما را از آن بازدارد، دارد. "گورویچ" برای من توصیح داد که به این دلیل که بسیاری از افراد نمی توانند طرح های خودشان را با موفقیت در برابر او اجرا کنند نا امید می شوند. آن ها نمی دانند که چگونه بازی انتظاری انجام دهند. ما زمان زیادی را بر روی آن صرف کردیم.

همچنین ما زمان بسیاری بر این صرف کردیم که هنگامی که طرفین تنها 5 دقیقه زمان دارند چه اتفاقاتی خواهد افتاد. در این زمان بیشتر شبیه به یک قمارباز هستید به این دلیل که وقتی حریف شما 5 دقیقه زمان دارد بلوف می زنید و منتظر می مانید که آیا او می تواند مساله را حل کند یا نه. البته این اقدام باید بسیار دقیق صورت گیرد چون می تواند نتیجه عکس بدهد دقیقاً مانند قمارباز!

رویارویی با "کارپف" تجربه بسیار بسیار خوبی برای من بود اگرچه رویارویی را باختم ولی من برآورد می کنم که از 8 بازی باید 5 بازی را می بردم، 2 بازی را می باختم و یکی از بازی ها را مساوی می کردم. من از تمامی امکانات و شانسی که داشتم استفاده نکردم و تنها یک بازی را بردم و در عوض "کارپف" از تمامی فرصت هایش استفاده کرد و 2 بازی را با پیروزی پشت سر گذاشت.

بازی کردن در این رویارویی تاثیر بسیاری بر شطرنج من گذاشت به این دلیل که ناگهان مجبور شدم که سخت تمرین کنم و به عنوان یک شطرنجباز رشد خوبی داشته باشم و در 3 سال بعد از آن به تمامی تورنمنت های مطرح دنیا دعوت شدم.
 


آناند در سال 2000 [در تهران] نخستین قهرمان آسیایی شطرنج (فیده) جهان لقب گرفت
 


آناند تنها فردی است که به سه شکل مختلف [رویارویی، تورنمنت و حذفی فیده] قهرمان دنیا شده است
روش حذفی فیده (2000 در ایران) / تورنمنت (2007 در مکزیک) و رویارویی دوجانبه (2008، 2010 و 2012)


رویارویی قهرمانی جهان با "گری کاسپاروف" در سال 1995

وقتی که برای اولین بار در رویارویی بازی کردم درک نسبی از رویارویی داشتم ولی هیچ گاه شدت و حدت و سنگینی آن را کامل درک نکرده بودم و در این مواقع مشکل این است که شما در زیر فشار کارهایی انجام می دهید که معمولاً در حالت معمول انجام نمی دهید - البته اکثرا کارهایی بد انجام می دهید - به همین دلیل شما دچار فروپاشی می شوید و اشتباهات فاحشی می کنید و تصمیماتی عصبی میگیرید و اتفاقات عجیبی برایتان رخ می دهد. این چیزی است که تنها بعد از این که با آن مواجه شدید قابل توضیح دادن است.


کاسپاروف و آناند در جریان مسابقه قهرمانی جهان سال 1995 (10.5-7.5 به نفع گری کاسپاروف)
این رویارویی در مرکز تجارت جهانی [برج های دوقلوی معروف حادثه ی 11 سپتامبر] برگزار شد

در واقع در رویارویی 1995 در نهمین بازی من پیشی گرفتم ولی از 5 بازی بعدی 4 بازی را باختم و من تا الان نمی توانم توضیح بدهم که چرا این اتفاق افتاد جز اینکه می دانم در این حالات این اتفاقات ممکن است رخ بدهد و شما باید برای آن آماده باشید.



آناند - ملقب به ببر مَدرَس - تاکنون 6 اسکار شطرنج به خود اختصاص داده است


روزهای سخت قبل از اولین رویارویی با "مگنوس کارلسن"

"ویشی" توصیف می کند که چگونه برنامه فشرده او - 6 قهرمانی جهان در 8 سال - اثر منفی بر شطرنج او گذاشت.

من در حال افول در سطح شطرنج خودم بودم. من تمامی نکات و اتفاقات را زیر نظر نداشتم و همچنین تمامی رقیبانم را زیر نظر نداشتم. در 4 سالی به سر بردم که در آن حتی یک تورنمنت را فتح نکردم علی رغم این که نتایج خوبی کسب می کردم ولی اگر نتوانید یک تورنمنت را فتح کنید این نشانه این است که مشکلی وجود دارد. و هنگامی که مجدداً در تورنمنت ها به پیروزی دست یافتم کمی دیر شده بود و این بار علی رغم این که می دانستم خودم باعث این مشکل هستم باز  اجازه دادم که اتفاق بیافتد و بعد از آن رویارویی با فردی داشتم که تورنمنت های زیادی را فتح کرده بود. این رویارویی در "چنای" بود و باخت در این جا بسیار سخت و ناراحت کننده بود ولی این اتفاقی بود که افتاد.


آناند در سال 2013 با نتیجه 3.5 بر 6.5 عنوان قهرمانی جهان را به مگنوس کارلسن واگذار کرد

به شکل اعجاب انگیزی پس از باختن مچ، دوباره شروع به فتح تورنمنت ها کردم و از ابتدای سال 2014 توانستم 4 تورنمنت را فتح کنم و همچنین توانستم کاندیداها را نیز فتح کنم و برای بار دوم به مصاف "کارلسن" بروم که البته باز شکست خوردم ولی حداقل الان می دانم که اوضاع در حال بهتر شدن است.


اما یک سال بعد هر چند بار دیگر آناند باخت اما شاهد رویارویی متفاوت و نزدیک تری بودیم

در تورنمنت های خوبی بازی می کنم و آن ها را می برم و این ها انگیزه بخش هستند. وقتی شما یک تورنمنت را فتح می کنید و با حال خوب به فرودگاه می روید و با حال خوب می خوابید در کل زندگی حس بهتری دارد و در مقابل اگر عکس این اتفاقات بیفتد روی زندگی شما هم اثر منفی دارد.
 


آناند در حال حاضر نفر اول رنکینگ هند و نفر دوم رنکینگ فیده است


شانس در زندگی و شطرنج

شانس و موفقیت در شطرنج به هم وابسته اند و با هم رابطه ی مستقیم دارند. در کل شما موفق هستید اگر خوش شانس باشید و خوش شانس هستید اگر کاری انجام داده اید که شما را مستحق آن شانس کرده است و این موضوع بسیار شبیه به زندگی است. شما شانس هایی دارید ولی اگر شما کار و تلاشی انجام نداده باشید تا بتوانید شانس خود را بیابید و نتوانید از شانستان موقع پدید آمدنش استفاده کنید آن موقع شانس به کار نمی آید - البته این تنها منحصر به گذشته نیست و ممکن است باز در بقیه ی مراحل زندگی تان پیش بیاید - پس آن ها وابسته اند ولی نمی توانید بنشینید و بگویید امیدوارم خوش شانس شوم. شما باید به تلاطم ها بروید و شاید روزی خوش شانس شوید.

 


ویسواناتان آناند هندی تاکنون پنج بار به مقام قهرمانی شطرنج جهان رسیده است


اشتیاق و علاقه

اشتیاق در نگاه من پیدا کردن زیبایی ها و جذابیت های شطرنج است و همچنین در زندگی نیز چیز های مورد علاقه وجود دارند ...

شطرنج چیزی نیست که شما برای خشنودی والدین خود انجام دهید بلکه کاری است که شما انجام می دهید به این دلیل که واقعاً دوستش دارید.



مگنوس کارلسن مرد شماره 1 و قهرمان نروژی حال حاضر شطرنج جهان

"مگنوس کارلسن"

به نظر من شاخصه ی اصلی کارلسن، ثبات و استحکام اوست. او در بسیاری از وضعیت ها عالی است و اگر شما در بسیاری از وضعیت ها عالی باشید طبیعتاً شانس تان افزایش پیدا خواهد کرد. در واقع وقتی در وضعیتی که در آن بد نیستید قرار می گیرید حرکات خوبی انجام می دهید. او بسیار با ثبات است. اگر شما بازی های وی را بررسی کنید متوجه می شوید که وی به ندرت حرکات جذاب و به وجد آورنده انجام می دهد ولی به ندرت حرکت بد انجام می دهد. وقتی به بازی های "مگنوس کارلسن" نگاه می کنید می بینید که عمدتاً بهترین حرکت را انتخاب نمی کند ولی 95% حرکات او جزو سه حرکت برتر وضعیت هستند. به عقیده من او بسیار مستحکم است و به علاوه دانش بسیار گسترده ای از شطرنج دارد.

منبع :سایت آچمز

Viewing all 397 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>